نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

غروب های دلتنگی

Friday, 3 June 2016، 03:43 PM

شاید هنوز یاد نگرفته ام که دل کوچک و کم طاقتم را در برخی موارد به صبوری عادت بدهم، یاد بدهم به او که صبور باشد.... صبور.... چه واژه دوری به نظر میرسد برای کسی که در انتظار باشد، کسی که منتظر است درست مثل کودکی که مادرش را هرچقدر بیشتر صدا بزند، کمتر نتیجه بگیرد و خودش را روی زمین  بیاندازد غرغر کند و طلب توجه کند... دلِ تنگ هم همین است و من چه غروب های جمعه ای را سراغ دارم که دل های کم طاقتِ عجول به سان کودکی چندساله خودشان را کف زمین پهن کرده اند و بهانه آن هایی را میگیرند که نیستند، نبودند،  نمیتوانند باشند و آن وقت است که میفهمم صبوری از دلِ تنگ نباید بجویی که دلتنگی چاره ای ندارد جز مدارا و همرهی...

موافقین ۱ مخالفین ۰ 16/06/03
notenevis ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی