نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

ولنتاین

Saturday, 13 February 2016، 06:13 PM

اولین باری که فهمیدم ولنتاین چی هست و اصلا به چی میگن ولنتاین روزی بود که از کلاس زبانم پیاده رفتم دم موسسه خواهرم که با هم برگردیم خونه و اون میخواست واسه نامزدش کادو ولنتاین یه دونه کارت پستال خیلی قشنگ بخره و با هم به لوازم التحریر رفتیم. اونجا بود که من از دیدن این همه عشق و احساس هیجان زده شده بودم. بعد که برگشتیم خونه توی دفتر خاطراتم بزرگ نوشتم 14فوریه روز ولنتاین هست.روز عشاق ...از اساس نمیدونم یه دختر دوره راهنمایی چرا باید همچین روزی براش اونقدر مهم بشه که توی دفتر خاطرش هم بنویسدش.ولی خب خوبه یادمه که هیجان داشتم که این روز توی ذهنم بمونه همیشه...یادم میاد حتی دنبال این رفتم که اصلا چرا به این روز میگن ولنتاین؟ اون وقتا هنوز اینقدر اینترنت باب نشده بود و بعد از کلی سرچ فهمیدم که ولنتاین یه کشیش بوده که زمانی که عقد کردن ممنونع بوده به خاطر اون که پسرا باید میرفتن جنگ و نباید ازدواج میکردن دختر پسرا رو به عقد هم در می اورده و سر همین مساله هم اعدام میشه . خلاصه این که یکی از فانتزی هام این شد از اون روز که تویی که من رو دوست داری هم روز ولنتاین سر وکلت پیدا بشه و دوست داشتنت رو به من بگی و من رو هیجان زده کنی و این روز آغاز یک زندگی نو برای من بشه...به هر حال ولنتاین همه اونایی که یارشون در بی و می در کف و معشوق به کامشون هست مبارک باشه...

به قول سعدی : فرق است میان آن که یارش دربرست و آن که دو چشم انتظارش بر در 

موافقین ۱ مخالفین ۰ 16/02/13
notenevis ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی