نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوشته پارسال همین روز

Wednesday, 17 February 2016، 10:57 AM

به دوستی میگفتم گمان میکنم دوران نوشتن من هم به سرآمده باشد...کم کم باید سردر وبلاگ را یک علامت تعطیل بزنم و پیج و هرچه هست و نیست را ببندم و برم دنبال زندگیم. اصلا فکر میکنم دوران فانتزی‌هایم به سرآمده باشد.بعد با خودم فکر کردم که فانتزی‌نویس خوبی بوده‌‌ام اما برای دوران نوجوانیم.از یک جابه بعد واقعیات زندگی چنان توی صورتم خورد که نتوانستم به جز رویاهای دست‌یافتنیم به چیز دیگری فکر کنم و سعی کردم با واقعیات روبرو بشوم، ترس‌هایم را باور کنم، بپذیرم و با آن‌ها روبرو شوم.بعد هی فکر کردم که یک روز هم بود که ایده‌آل گراییم سربه فلک می‌کشید و هرروز از تمام چیزهایی حرف میزدم که شاید میرفت تا در عالم واقعیت محقق نشود، با همه این‌ها گاهی تایید بقیه هم برایم مهم می‌شد که اگر کسی مخالفت میکرد دیکتاتوروار می‌ایستادم و می‌گفتم من درست می‌گویم و تو "قطعا" غلط! بعد هی گذشت و من هم هی یادگرفتم که در این دنیا علمیست تحت عنوان "آمارو احتمال" ، از آمارش که در بگذریم (که از نظرم مزخرف‌ترین علم می‌شود به خصوص اگر پای سیاست به میان بیاید) اما احتمالش می‌گوید در این عالم هیچ چیز قطعی نیست و چقدر هم اتفاقا خوب گفته است و راست! بعد یک جایی رسید که دیگر برایم جز تشویق و توجه عزیزترین‌ها، بقیه در حاشیه ‌ترین شدند. هی فکر کردم چقدر مهم نیستم، چقدر همین‌که لازم نیست برای عده خیلی کمی حداقل تظاهر کنم گاهی خوب است و همین خودم بودن در تمام حال و احوال برای عده‌ای خاص لذت بخش است...به جایی رسید که دفترشعرم خالی از شعر شد جز مواقعی که احساساتم فوران کند، نقاشی کمتر کشیدم، لغات از ذهنم کمتر و کمتر عبور کردند و بعد هی ذهنم شد محل تردد شک و تردیدهایم. دوراهی‌های زندگی هرکدام درست مثل چندین آهنربا که هرکدام در حال کشیدن من به سمت خودشانند شروع به کشیدن من کردند تا جایی که هی کش آمد همه چیز، ساعات ، ثانیه‌ها لج کردند و هی با خودم گفتم که بالاخره تصمیم درست را می‌گیرم و اگر الف نشد سراغ ب می‌روم..موسیقی برایم همچنان اما جزو لاینفک باقی ماند و عشقم به هنر ونوشتن و نقاشی همچنان در صدر باقی مانده‌اند.فقط همین را میدانم که من همان آدمی هستم که به دوست داشتن آدم‌ها معتاد بوده‌ام همیشه.من همان آدمی هستم که به امیدواری هم معتادم! اصلا به امیدواری هم امیدوارم! چنان که بخواهم "شانس" را هم در زندگی به "قطعیت" گاه به گاهی امیدوار کنم!

موافقین ۱ مخالفین ۰ 16/02/17
notenevis ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی