نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

کوله پشتی سال 96

Saturday, 17 March 2018، 08:47 PM

نوبتی هم باشد، نوبت کوله پشتی  سال 96 است. راستش یکی از عجیب و غریب ترین سال های عمرم را گذراندم...آغاز سال 96 برابر با بحران های زندگی شخصی و چالش هایی که با خانواده برسر آن داشتم و مسایلی که حسابی روح و روانم را آزرد و خسته کننده ترین روزهای عمرم را رقم زد...امتحان تافلی که یکهو سه هفته مانده به امتحان تبدیل به آیلس شد برای دوهفته بعد و من باید در عرض دوهفته کل امتحان را با آن همه فشار روحی روانی آن روزهای زندگی رد میکردم...روزهایی که هیچ وقت فراموش نمیکنم..حق و حقوقی که در محل کار از من خورده می‌شد و صدایم در نمی امد...غیبت هایی که به اجبار بودو  جایگاهی که کم کم در محل کار توسط دیگران پرشد و آزرده خاطر کرد مرا...یادم هست سال 96 را که آغاز کردم با خودم عهد کرده بودم که صبورتر باشم و آنقدر اتفاق های جورواجور افتاد که صبورتر، خوددارتر و محافظه کارترم کرد!حتی درعشق و علاقه ام نسبت به آدم ها! فروردین ماهش بدترین ماه تولدم بود ، چرا که یکی از پربغض ترین و بدترین تولدهای عمرم را سپری کردم، اردیبهشتی که اردی جهنم بود و خردادی که فقط استرس بود وبس. تیرماه ومرداد اما اتفاقاتی افتاد و کمی از تنش رها شدم..امتحان آیلسم نتیجه اش امد و خوب بود...شهریور و مهری که رفت بر سر اشتباهاتی که باعث به تعویق افتادن خروج از کشورم شد و آبان و آذرماهی که استرس ویزا و سفارت و مدارک و چیزهای دیگر روح و روانم را تحت فشار قرار میگذاشت...و اما از دی ماهی که نیمه دوم آن همراه شد با حول و ولای آمدنم و بالاخره به لندن آمدم...از روزی که آمده ام تا به الان روزهای بسیار متفاوتی داشتم...روزهای سختی که گاهی از فرط استیصال اشک ریخته ام، گاهی حس کرده ام نفس نمیکشم، زندگی نمیکنم که مردگی میکنم. گاه گمان کرده ام افسرده شده ام، اما فراموش نکرده ام هدفم را و گاه به گاهی که هدفم فراموش میشود، آنقدر با خودم حرف میزنم و خودم را قانع میکنم تا فراموش کنم هرچه فشا ر و استرس ونگرانیست...سیستم آدم های اینجا ریلکس است، آدم های آرامی که صبورند، هرکاری را با صبر وحوصله و آرامش انجام میدهند و دیدن بی قراری و عجولی تو برایشان کمی عجیب است...هیچکس از خودش مثل تو توقع پرفکت بودن ندارد، چرا که میدانند همه آدم ها پرفکت نیستند...آدم های اینجا خوبند، هرچند هم زبان نیستند. مهربانند حتی اگر ایرانی نباشند...اما سال جدید در راه است...میدانم امسال برایم سال خیلی عجیب و غریبی باید باشد، اولین نوروز به دور از خانواده و تنهایی و اولین باری که نوروز را دانشگاه میگذارنم و درس میخوانم و ... اما سال جدید سال صبورتر از صبور است.سال کمی صبر و حوصله، سال تمرین شاد بودن است.سالی که باید تمام تلاشم را کنم که با ورزش کردن، با غرق شدن در کار، با هرروشی خودم را شاد نگاه دارم تا در دام روزمرگی نیوفتم ، سالی که باید تمام تلاشم آن باشد که زبانم را بیشتر تقویت کنم تا زبان این آدم ها را بدانم. امسال برایم تجربه ایست که باید یاد بگیرم چطور تنهاترین باشم درکشوری غریب ترین باشم و اما مسلط و مستقل بتوانم از عهده همه چیز بربیایم و مدیریت کنم همه احساس و عقل و عواطفم را ... امسال سال سختیست ، دلم میخواهد برایم انرژی مثبت بفرستید و دعا کنید بتوانم از پس همه چیز برآیم...سال نو همگیتان پیشاپیش مبارک، برایتان سال خوبی را آرزومندم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ 18/03/17
notenevis ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی