نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

شبو خوب می شناسمش

من و شب

قصه داریم واسه هم

من و شب پشت سر روز می شینیم حرف می زنیم!

من و شب،

واسه هم شعر می خونیم

با هم آروم می گیریم

من و شب خلوتمون مقدسه،

من و شب خلوتمون، خلوت قلب و نفسه

خلوت دو همنوای بی کسه

که به اندازه ی زندگی به هم محتاجن


من شبو دوست دارم!

شب منو دوست داره!

من که عاقلا ازم فراری ان

من که دیوونه ی ِ واژه بافی ام

واسه ی شب کافی ام!


وقتی آفتاب می زنه

من کمم !

واسه روز

من همیشه کم بودم!

من و روز

همو هیچ دوست نداریم!

من و روز منتظر یه فرصتیم سر به سر هم بذاریم!

تا که این خورشید تکراری ی لعنتی بره


من و شب خوب می دونیم

ما رو هیچکس نمی خواد!


وقتی خورشید سره

هر کی با روز بده

مایه ی دردسره ... !


محمدصادق علاء

موافقین ۰ مخالفین ۰ 18/04/27
notenevis ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی