نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

آدم ها عجیب بنده احساسات خود در یک لحظه میشوند. به گمانم اسمش را بتوان لحظات استیصال گذاشت. هرچه هست دمیست و دیگر هیچ و وای بر هر آن چه که در این لحظات بر سر راهش قرار بگیرند خواه از آدم باشد و خواه خاطرات باشند و خواه اشیا وچیزهایی که دوستشان دارند... لحظات ویرانیست به گمانم نام دیگرش... چونان زلزله ای ویران میکنند هر آن چه که بر سر راه قرار گیرند...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 11 May 15 ، 18:12
notenevis ...

اعتیادت به نوشتن در بلاگفا و خوندن مطالب بقیه دوستان بلاگفاییت رو وقتی میفهمی که بلاگفا به دلیل تغییرات سرور تا هفته آخر اردیبهشت تعطیل میشه! اصلا بدن درد دارم میگیرم کم کمک نمیتونم چیزی بنویسم تو وبلاگم! وبلاگ آدم مثل خونه مجازیشه اصن.... فکر کن حق ورود به خونتو ازت واسه مدتی بگیرن، وای من..

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 10 May 15 ، 18:08
notenevis ...

شانس یک بار در خونه هر کسی رو میزنه؟ به گمونم تا حالا درخونه من یکی نیمده باشه یا اگرم اومده یه بچه تخسی بوده که فقط زنگ زده و تا من اومدم درو باز کنم در رفته !

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 08 May 15 ، 18:07
notenevis ...

این روزها که میگذرند ذهنم چارراهی از عبور ومرور آدم ها و تصمیمات شده است. راستش وقتی آدمی بوده باشی که تمام زندگیت را صرف تلاش برلی رسیدن به رویاهایت کرده باشی، به هرمقصدی که رسیدی کمی استراحت میکنی و دوباره راه میوفتی برای رسیدن به هدف بعدیت....اصلا وقتی کل زندگی رابا ایده آل گرایی وکمالگرایی و انحصارطلبیت بر خودت سخت گرفته باشی دیگر نمیتوانی به فکر آسان گرفتنش باشی... اما روزی میرسد که آنقدر خسته میشوی، آنقدر اذیت شده ای که فقط دلت میخواهد برای مدت کوتاهی هم که شده آسان گیری، هم بر خودت، هم بر زندگیت و هم بر آدم هایی که باتو مراوده دارند... تصمیم گرفته ام اندکی بیخیالی طی کنم، رها و بی قید بشوم تا طعم جدید زندگی را مزه مزه کنم. میدانم روح سیری ناپذیرم زیاد دوام نمی آورد اما همین مدت کوتاهش هم لازم است به گمانم.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 08 May 15 ، 13:05
notenevis ...

دیروز در حالی که باران بهاری سیل شده بود از آسمون بر سر زمین میریخت و مردم همه زیر باران می دویدند که خیس نشن، من فقط سعی میکردم زیر بارون نفس بگیرم و از طراوتش لذت ببرم. با این که موش آب کشیده شدم و سرتا پام خیس شده بود و موهام درهم فرفری شده بود میتونم بگم لحظات لذت بخشی از بهار 94ام رو گذروندم. خدا این روزای اردیبهشتی بهاری بارونی رو ازم نگیره:]

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 27 April 15 ، 12:52
notenevis ...

حرف ها در سرت میچرخند، تاب میخورند قل قل از سرسره امواج افکارت در ذهن بر سر زبان می آیند اما صوت نمیشوند... هوای حوصله ات ابری میشود، دلت فریاد میخواهد یک جایی در انزوای لحظات تاریک اما امان از سکوتی که چنگ انداخته بیخ گلویت و خفه ات میکند و تو برای بار هزارم با خودت زمزمه میکنی این حرف هم بماند برای وقتی مقتضی که هیچ وقت نخواهد رسید و بدین سان لحظات رخوت انگیز و کسل وار میگذرند...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 25 April 15 ، 13:00
notenevis ...