نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۴۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

با خودم زیر لب تکرار میکنم مثل همیشه که همیشه آخر داستان خوب خواهد بود، حتی اگر اکنون خوب نیست پس هنوز آخرش نیست و بعد سعی میکنم بگذرم از روزهای سخت...آن وقت است که شروع به خیال پردازی میکنم، با خودم رویاهایم را جلو چشمم می آورم  وسعی میکنم با خودم فکر کنم که بالاخره معجزه ای اتفاق می افتد، بالاخره یک اتفاق خوب می آید ... اصلا آگهی زده ام در خیالم که "به یک معجزه جهت اتفاق افتادن نیازمندم #نیازمندیها" و همچنان در انتظار می نشینم، در انتظار محقق شدن تمام رویاهایم، در انتظار یافتن عشق افلاطونی ام، در انتظار دیدن نتایج تلاشم در زندگی و روز به روز شادتر از دیروز شدنم...دارم به روزهایی فکر میکنم که خوشبخت ترین، موفق ترین و شادترین دختر روی زمین شده ام...مطمئنم که آن روز بالاخره خواهد آمد، حتی اگر یک روز به آخر عمرم باقی باشد... 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 20 June 16 ، 17:19
notenevis ...

ما آدم ها گاهی ناشکر میشویم، گاهی قدر نمیدانیم، قدر تمام آن کسانی که هستند، کسانی که جان دلند اما نمیخواهیم قبول کنیم که هستند...در نهایت واکنش همه آدم ها در قبال فقدان یکی اما یکسان است...عادت....آدم ها به ناشکری هم عادت میکنند، به فقدان هم عادت میکنند، به نبودن ها ، به قدر ناشناسی ها و ناسپاسی ها .... یک جا میرسند به جایی که به دلگرمی نیاز دارند، به یک حضور...آن وقت همانجا عادت میخورد توی سرشان، تازه میفهمند دل شکسته حال بد نیست که خوب بشود، که چقدر نیاز دارند که یکی باشد که دلداریشان بدهد...آن جا شاید بفهمند تنبیه شده اند، تاوان میدهند، یکی را یک روز آزار داده اند  وحالا دارند درد همان را به جانشان میکشند...آدم ها بالاخره یک روز میفهمند که کجا دل شکسته اند که دارند تاوانش را میدهند...همین است که هروقت کسی آزارت داد باید بگذاری و بگذری و در دلت واگذارش کنی به خدا تا یک روز یک جایی شاید دلش شکست  وآن جا فهمید تاوان چه را میدهد...آدم ها را گاهی باید به حال خودشان گذاشت، حتی در قبال فقدانت باید بگذاری خودشان به نتیجه برسند که بودنت بهتر بود یا نبودنت ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 20 June 16 ، 17:12
notenevis ...

تقویم ها هم ترتیب را خوب بلدند

تابستان یعنی گرمای آغوشت

 بعد از بهار آمدنت

تابستان یعنی "تیر" باران دلم

با نگاه شیرینت

تابستان یعنی بهارمن به

عطش سیری ناپذیر خواستنت

وصل شده است...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 20 June 16 ، 17:04
notenevis ...

دلتنگی مثل پیچک می ماند، از دست و پا شروع میشود یکهو نهایت وجودت را دربرمیگرد، پای رفتنت را میبندد، اسیرت میکند...دلتنگی ...امان از این حس که مثل خوره به جان روحت می افتد، خودت را گم میکنی، ذهنت بسته میشود ، بال و پر خیالت چیده میشود و درون قفس می افتی...باید مراقب بود که ذهنت بلاک نشود، که ذهنت باز باقی بماند، که راه فراری بماند، که تمام گنجایش ذهنت نشود دلتنگی...دچار وسواس فکری نشوی و آنقدر جا داشته باشد ذهنت که بتوانی ساعاتی از روز اصلا استراحتش بدهی و به هیچ چیز و هیچ کس فکر نکنی...باید مراقب بسته نشدن ذهن بود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 20 June 16 ، 09:58
notenevis ...

باید دور بود، از آدم هایی که مقایسه میکنند، ادم هایی که سرتاسر زندگیشان شده است مقایسه کردن با این و آن...چشم و هم چشمی با دیگران، تا آن جا که وقتی از خستگی هایت برایشان میگویی به جای همدلی شروع به گفتن از خستگی های خودشان میکنند و هی پشت سرهم تا میگویی از فلان مساله ناراحتم سریع میگویند ئه؟ درست عین من...این ها ...این آدم ها معیار مقایسه را هم برهم میزنند، اصلا معیار رفاقت را هم برهم میزنند...از این آدم ها باید دوری کرد، بیشتر از آن که به تو انرژی مثبت در زندگی تزریق کنند، انرژی منفی به تو میدهند و بس...

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 20 June 16 ، 05:56
notenevis ...

همه چیز از قلب شروع میشود، یکهو انگار بخواهد برای یکی خودش را از درون سینه ات بیرون اندازد و برای یکی آرام ترین حالت خودش ...مثل ماهی که درون تنگ کوچک هی تقلا کند تا خودش را بیرون اندازد و به مرگ خودش راضی باشد ...طول میکشد تا عادت کند تا دریایی بشود، تا دنیایش بزرگ بشود، تا هی به رفت و آمد آدم ها عادت کند، آن وقت است که دیگر تقلایش از حدی فراتر نمیرود...همه چیز از قلبی شروع میشود که دچار تنگ ماهی کوچکی شده باشد و در نهایت به دریا ختم شود...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 19 June 16 ، 20:02
notenevis ...

در زندگی چیزهایی هست که گاهی نامشخص است...یکی روشن بودن تکلیفت با آدم هاست...آدم هایی که میدانی کجای زندگیت ایستاده اند، خودشان را به تو اثبات کرده اند، خوب و بدشان از دید تو واضح و مبرهن است و هیچ نقطه ابهامی برایت باقی نذاشته اند...اما باز هم تکلیفت با یک عده روشن است و با یک عده روشن تر...آدم های بد دنیایت را میدانی کجا جایشان بدهی، بالاخره یک جور، به نحوی در لیست سیاه ذهنت قرارشان میدهی، یا اهسته  وپیوسته کنار خودت با مهربانی و ملاطفت یکجور با آن ها تا میکنی تا علیهت طغیان و شورشی نکنند اما امان از آدم های خوب زندگیت...که گاهی دلهره می اندازند به جانت که مبادا ناراحتشان کنی، مبادا روزی بخواهند، بخواهی ترکت کنند، ترکشان کنی و مباداهایی که توی سرت بلاتکلیفت میکند که اصلا دوست داشتن و خوب بودن آدم ها اینقدر تو را پابندشان میکند؟ که اصلا روزی میرسد که بدون خوب های زندگیت بتوانی سر کنی؟ شاید اینجای داستان باشد که تازه میفهمی چقدر به آدم های زندگیت نیاز داری، چون دوستشان داری، چون آدم به آدم زنده است و تازه آن جا هست که میفهمی تنهایی دروغ بزرگیست که به خودت میگویی و با حضور این همه آدم تو هیچ وقت فکر تنهایی هم نمیتوانی کنی!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 19 June 16 ، 19:53
notenevis ...

سخت میگذرد...اما چون میگذرد غمی نیست...  یا شاید طور دیگر، به بیان دیگر همیشه آخر داستان خوب است و اگر اکنون خوب نیست پس بدان که هنوز اخرش نیست...روزهای سختی که میگذرند و نمیدانی که به کدام سمت داری میروی، خودت هم نمیدانی که تا آخر داستان چقدر مانده و به راستی که هیچ کس نمیداند آخرهر بخش از داستان زندگی واقعا چه خواهد شد؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 19 June 16 ، 19:47
notenevis ...

 گاهی با خود فکر میکنم اگر زندگی بخواهد یک روز درست مثل همانی بشود که همیشه در ذهنم گمانش را دارم، حتما آن روز باید من مرده باشم ... زندگی یعنی پیش رفتن اما نه به آن شکلی که تو میخواهیش، نه طبق نقشه  و آمال و آرزوهایت...برای من زندگی اینطور تعریف شده که همیشه رویا و آرزوهایی برای رسیدن داشته باشم، آنقدری که هربار رسیدم، تازه بفهمم رسیدنم اول نرسیدن بوده  ودوباره از نو آغاز کنم برای آرزویی دیگر...برای رسیدنی دیگر...گاهی فکر میکنم زندگی دروغ بزرگی به همه ما میگوید و آن هم تبلیغ نرسیدن و خوشبختیست...بهانه های ساده خوشبختی زیاد است کافیست خوب نگاه کنی...کافیست زندگی را از چشم خودش ببینی و نخواهی که درست همانی بشود که تو میخواستی بشود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 19 June 16 ، 19:45
notenevis ...

باید تلاش کرد...برای فهماندن خودت، برای آدم هایی که در زندگی ارزش جنگیدن را دارند، برای تمام آن ها که دوستشان داری...نه!اصلا بگذار اینطور بگویم عاشقشان هستی! امانباید خودت را بچسبانی، نباید کنه زندگیشان بشوی...اصلا گیرم که دل کندن مثال مردن باشد، گیرم که فرو بریزد تمام ابهتت جلوی چشمت با رفتن آدم ها...اما درست مثل دویدن روی تردمیل می ماند که هرچه بدوی نمیرسی، هرچقدر هم تلاش کنی جلو نمیرود...ته آن یک تنهایی عمیق است، تهش یک جاده یک طرفه است، اما اگر خوب جنگیده باشی، اگر تمام تلاشت را کرده باشی ، لااقل پیش خودت و وجدان خودت سربلند بیرون امده ای که من خواستم اما نشد!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 19 June 16 ، 19:40
notenevis ...