نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۱۹ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

آدم ها هرکدام ظرفیتی دارند در تحمل درد، رنج و کم و زیادی های زندگی... این میان خیلی ها گمان میکنند که هرکسی ظاهر زندگیش شاد باشد خوشبخت ترین عالم است و رنج و دردها هیچ عذابش نمیدهد... اما واقعیت آن است که تحمل آدم ها متفاوت است، درست مثل ظرف آبی که تا حدی شکر درونش حل میشود و مابقی به اشباعش میرساند و هیچ اثری ندارد، گاه شیرینی های زندگی نیز یک جا به سکون میرسد، به همان اشباع و آن جا همان نقطه ایست که رنج آغاز میشود... گاهی لازم نیست به آدم ها مدام خوشبختیشان را گوشزد کنیم، قضاوتشان کنیم،  همین که درکشان کنیم و کمی همدلی کنیم کافیست... شاید حدانتظارشان از شیرینی زندگی با ما متفاوت باشد یا شاید کمی به کمک احتیاج دارند و از نفهمیده شدن خسته اند...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ 20 October 16 ، 21:15
notenevis ...

واقعیت آن است که شادی را یادمان نداده‌اند، از بچگی توی گوشمان کردند که درس بخوان، از بقیه جلوتر بزنی، موفق بشوی ، "موفق بشوی". همان لغتی که معیار هرکسی می‌تواند برایش متفاوت باشد، برای هرکسی یک مفهوم و معنی داشته باشد. اما "شادی" طفل گمشده‌ای شد که در همان بچگی‌ها از خیلی‌ها دریغش کردند...اما روزی به دخترم خواهم گفت که شاد باش تا بتوانی انسان موفقی باشی، بخند تا بتوانی بر تمام مشکلاتت غلبه کنی، به او یاد می‌دهم که برای زندگیش نقشه بکشد، تلاشش را بکند، اما همه چیزش را بر سر همان نقشه‌ای که کشیده قمار نکند، به او یاد می‌دهم که زندگی همیشه طبق برنامه پیش نمی‌رود، سعی خواهم کرد به او بفهمانم که لحظات زندگی آنقدر با ارزشند که روزی ممکن است لحظه‌لحظه های غمگین حالش حتی حسرت آینده بشوند، پس تا می‌تواند لحظه را احساس کند، طعم ناب زندگی را مزه مزه کند، آنقدری که غرق لحظه‌اش بشود و لذت بردن را خوب یاد بگیرد...روزی به دخترم خواهم گفت که" آنقدر خلاقانه زندگی کن که هیچکس نتواند به تو بگوید زندگی یعنی "جبر"، زندگی یعنی زیباترین "اختیاری" که تو توانسته‌ای داشته باشیش، پس تا می‌توانی حسش کن، لمسش کن، و خودت را از قیدهرچه رنگ غیر اززیبایی حالت بگیرد رها کن."

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ 20 October 16 ، 19:09
notenevis ...

زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق

زندگی فهم نفهمیدن هاست

زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود

تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست

آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

فرصت بازی این پنجره را دریابیم


سهراب سپهری

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ 20 October 16 ، 19:06
notenevis ...

گاهی آدم تنها تماشا میکند همه چیز زندگی را، همه آدم هایش را، اتفاقاتش را... نظاره میکنی تمام اتفاقات را و در قبالشان تنها یک سکوت پرسر و صدا تحویل همه می دهی... گاهی یادت میرود یک روز چقدر بعضی آدم ها آنقدر برایت تفاوت داشتند با بقیه که برای نگه داشتن آن ها حاضر بودی که چقدر از خودگذشتگی کنی و اما الان در قبال حتی رفتارهایی که قبل تر تو را دیوانه وار آزار میداد، سکوت میکنی و بی تفاوت شده ای... عجیب به نظر میرسد که آدم گاهی نمیداند حال و گذشته و آینده معنایش چه چیز میتواند باشد؟ آن که تا همیشه عاشق آدم ها بمانی و از آن ها هیچ توقعی نداشته باشی و به هیچ چیز نگاه نکنی جز دمی که میگذرد و اتفاقاتش یا در فاصله ای میان تنهایی خودت و آدم ها قدم بزنی و گه گداری حوالی تنهایی به بعضی  بیشتر مجال نزدیک بودن بدهی؟ گاهی خیلی غریب به نظر میرسند آدم هایی که یک روز آنقدر بی دریغ دوستشان داشتم، اکنون تبدیل به آدم هایی شده اند که تنها دوستشان دارم از دور، با فاصله زیاد و بدون هیچ احساس و حساسیتی نسبت به رفتارهاشان... انگار این میان یک چیزی درون من گم شده باشد، نمیدانم اسمش باور است؟ اعتماد است؟ عشق و عاطفه است؟ حس برونگرا بودنم؟ که اینطور درونم خودم فرورفته و تنها تماشا میکنم از دور و برای همه آرزوهای خوب میکنم و دم نمیزنم... 

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ 20 October 16 ، 12:53
notenevis ...

فرق است بین کسی که پذیرفته تو را با کسی که دارد سعی میکند تورا بپذیرد و گاهی دلش میخواهد مطابق میلش تورا تغییر بدهد و اما نتواند... فرق است بین تمام آن آدم هایی که شرایط حالشان را میپذیرند و آن وقت دنبال چاره میگردند که چطور با پذیرش آن کم نیاورند، هوشیار و صبور جلو بروند با کسانی که کاسه چه کنم،  چه کنم دستشان گرفته اند و نه میتوانند بپذیرند و نه نپذیرفتن شرایط برایشان خوشایند است... فرق است بین انسان هایی که میدانند رنج جزیی از زندگیست و تحمل و پذیرفتنش دردش را کمتر میکند تا کسی که از رنج تنها بتی در ذهنش ساخته که آن را پایانی نیست که نیست...

۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ 18 October 16 ، 20:03
notenevis ...

رسم آن است که آدم همیشه از دست آن هایی بیشترین آزار به سمتش برسد که بیشترین هم دوستشان دارد... همیشه این ترین هاست که کار دست آدم ها میدهد وگرنه هر آدمی میتوانست به راحتی ناراحتت کند...همین است که آدم باید مراقب آن باشد که چه کسانی در زندگیش عزیزتر میشوند، که اگر مهم شدند یک روز مجبورت نکنند دور خودت خط بکشی و زیر تمام رفتارهایت غلط بگیری  از خودت... گاهی باید به دوروبرت نگاه کنی تا ببینی آدم هایی که برایت مهم شده اند چقدر به تو نزدیکند، چقدر ناراحتت میکنند و برای برطرف شدنش تلاششان را میکنند... 

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ 16 October 16 ، 18:56
notenevis ...

از یک جابه بعد یاد میگیری که هرچیز و هرکس را در ذهنت ناخودآگاه حتی قضاوت کردی، روزگار تورا در موقعیتی مشابه قرار میدهد تا آنجا که قضاوت بشوی... یاد میگیری قضاوت نکردن را... از یک جا به بعد شنونده شدن و بیشتر سکوت را تمرین میکنی... صبوری را سرلوحه زندگی قرار میدهی و سعی میکنی تنها محور زندگیت را بی توقعی و بی توقعی و بی توقعی قرار بدهی و ظاهر زندگی هیچکس را با باطن زندگیت مقایسه نکنی... از یک جا به بعد یاد میگیری اگر آدم سیاستمداری نیستی فقط سکوت کنی... از یک جا به بعد آدم یکهو بزرگ میشود، حس میکند که گاهی دلش برای دنیای بچه ها چقدر تنگ میشود گاهی...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ 15 October 16 ، 21:33
notenevis ...

بعضی وقتا از صب که از خواب پامیشی همچین رو مود خوبی هستی.به قول معروف از دنده چپ پانمیشی و رو فرمی.هرچند خوابت میاد ولی با انگیزه ای.همین از خونه پاتو میذاری بیرون انگار این کائناتم همچین انرژی مثبتتو میگیرن و شروع میکنن عملتو عکس العمل نشون دادن و همه چی خلاصه یه جور مثبتی پیش میره...کلا این جور روزا قاعدتا روز شانسه اسمش.همه چی اوکی.همه چ رو رواله..شاد وخوشحال همه چی پیش میره و اصلا لازم نیست کاری کنی.فقط داری پاسختو از اطرافت میگیری.پاسخ اون انرژی مثبتی که صبح دادی به اطرافت.اصلا این که صبح از خواب پامیشی چقدر انگیزه داشته باشی وچقدر با دید مثبت به این زندگی نگاه کنی خیلی میتونه موثر باشه.اقاجان مثبت بنگر .به قول معروف زندگی زیباست ای زیبا پسند و از این صحبتا ...

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ 15 October 16 ، 08:10
notenevis ...

هر چی جلوتر میری کمتر میرسی ، رسیدن هیچ ربطی به رفتن نداره گویا.فقط هدف نهایی هست که تغییر میکنه...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 15 October 16 ، 08:09
notenevis ...

بعضی آدم ها درست وقتی میان تو زندگیت که حس میکنی تا قبلش  اتفاقاتی از جنس آتیش افتاده بود که این وسط تو هیچ اپشنی نداشتی و یا باید میسوختی و یا حسابی پخته میشدی... این وسط به واسطه اون امیدواری ذاتی که همیشه داشتی تصمیم گرفتی همه چیزو نسوزونی و فقط حوصله کنی... این آدما وقتی میان لبخند رو به لبت برمیگردونن، درست مثل آب روی آتشن و اما این میون تو دیرباور شدی، سخت باور شدی و با یه گارد بسته اول باهاشون روبرو میشی، اما خوبه گاهی باور کنی، اعتماد کنی، شاید طعم روزای خوبت بازم زیر دندونت بیاد...

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ 13 October 16 ، 15:20
notenevis ...