نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۲۳ مطلب در نوامبر ۲۰۱۶ ثبت شده است

یه زمانی فکر نمیکردم دلتنگی هیچ وقت بتونه مغزم رو حتی برای لحظاتی فلج کنه، نه که هیچ وقت دلتنگ نشده باشم... نه... اما همیشه یه جوری تهش سرمو گرم کردم که زیاد اذیتم نکنه اما باید اعتراف کنم که برای اولین بار از شدت دلتنگی برای چنتا از عزیزترین های  زندگیم به خصوص اون دوتا عضو تازه اضافه شده به جمع خانوادگیمون اونقدر تنگ شده که دقیقا نیم ساعت ذهنم فلج شده بود و فقط بغض کرده بودم و حس استیصال داشتم.. 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 15 November 16 ، 18:07
notenevis ...

تو آن شعر عاشقانه ای

 که در نبودت

به آن پناه می برم،

همانی که بیت بیت وجودش

غزلیست زیبا که بر لبان هر

عاشق خوش الحانی جاریست،

همانی که چشم هایش دریچه ایست

به سوی آرامشی هستی بخش،

تو چون روح دمیده عیسی 

جاری در قلبم هستی که

هر نبض وجودم به خاطر

تو می تپد...



۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ 14 November 16 ، 10:35
notenevis ...

عشقت درست شبیه بارانیست

که اولْ بار بر سر کویری خشک

و بی آب و علف بزند، چنان که

از معجزه اش از دل کویر هم

علف سر در آورد... 

عشقت طراوتیست در قلبم،

چنان که از شبنمش تمام وجودم

پر از تازگی شده است...

عشقت درست شبیه لطافت هوا

بعد از اولین باران بهاریست...

عشقت همه باران رحمت است، 

بر سرم ببار...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ 14 November 16 ، 10:09
notenevis ...

به حضور نشونه هایی که سر راه زندگی ما قرار گرفتن بی تفاوت شدیم درحالی که شاید فقط یکی از این نشونه ها واسه بیدار کردن ما کافی باشه که بفهمیم هرچی تا حالا بوده فقط یه خواب بوده و تازه همه چی شروع شده...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ 13 November 16 ، 13:16
notenevis ...

چقدر خوب می‌شد سقف آسمان کوتاه‌تر بود، مثلا هروقت که از روی تخت خودت خوابیدن خسته می‌شدی می‌رفتی روی ابرها می‌خوابیدی، البته بی‌آن که کسی بداند کجا رفته ای، یک نردبان می‌گذاشتی از آن بالا می‌رفتی وروی ابر می‌خوابیدی، بعد هم از تخت ابریت تمام ستارگان بالای سرت را نگاه می‌کردی، فکرش را بکن، ستاره‌ها پشت ابرها پنهان شده اند، درست مثل بازی قایم باشک و آن وقت تو زرنگی می‌کنی و روی ابرها می‌روی، بعد هم ستارگان را تماشا می‌کنی. من هنوز تک ستاره ام را پیدا نکرده‌ام، فکرش را که می‌کنم دیگر خجالت می‌کشم به آسمان پرستاره هم نگاه کنم، آخر میدانی؟ تمام ستارگان به من چشمک می‌زنند، حس خوبی ندارد میان این همه ستاره تک ستاره‌ای نداشته باشی که مجبور باشی به همه‌شان زل بزنی و شب‌ها بی‌خواب بشوی.

قسمتی بسیار کوتاه از کتاب ناتمامی که هرگز فرصت اتمامش را پیدا نکردم.

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ 13 November 16 ، 13:14
notenevis ...

اینجا دلی تنگ است آنجا را نمیدانم!

اینجا هوا ابریست آنجا را نمیدانم!

اینجا شده پاییز آنجا را نمیدانم!

اینجا همه رنج است آنجا را نمیدانم!

اینجا همه عشق است آنجا را نمیدانم!

اینجا کسی شده عاشق آنجا را نمیدانم!

اینجا بغض شده همدم آنجا را نمیدانم!

اینجا کسی سر به دیوار آنجا را نمیدانم!

اینجا شاید کمی ترس آنجا را نمیدانم!

اینجا همه چیز خیال است آنجا را نمیدانم!

اینجا شدم خسته آنجا را نیدانم!

اینجا فکر،فکر توست آنجا را نمیدانم!

اینجا دلی تنگ است آنجا را نمیدانم!

اینجا فقط تو تو تو آنجا.....نمیدانم..............

شاعر: ناشناس

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 07 November 16 ، 05:10
notenevis ...

من ماهی ام اما به سرم شور نهنگ است

این برکه ی بی حوصله اندازه ی من نیست


شهری که منم، رو به تو آغوش گشوده است

هر رهگذری در خور دروازه ی من نیست


دیوانه شوم یا نشوم، عشق می آید

پیدا شدن ماه به خمیازه ی من نیست


#علیرضا_بدیع

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ 06 November 16 ، 20:06
notenevis ...

نیستی و خیالم را هرکجا

پرتش میکنم، درست کنار

آغوشت جا میگیرد،

دستانت را باز کن، بگذار

چشمانت که باز میشود

مرا کنار خیالت پیدا کرده باشی

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 04 November 16 ، 14:11
notenevis ...

از بهترین حس های دنیا این هست که یکی تورا بخاطر خودت بخواهد، بخاطر همان خودت بودن هایی که گاهی به مذاق یکی ممکن است خوش نیاید..حس خوبیست که تو را بفهمند بی آن که تلاشی برایش کنی، بی آن که سیاست به خرج بدهی..حس زیباییست اگر کسی تو را بی قید و شرط، بی هیچ چشمداشتی دوست داشته باشد... حس قشنگیست که عشق می ورزی و دوست میداری بی آن که نگران برگشتش باشی چرا که آنقدر غرق مهربانی میشوی که دیگر به بده بستان محبت بی توجه میشوی... حس خوبی دارد عشق آدم های عزیز زندگی، دوست های بهتر از آب روان... حس خوبی دارد داشتن آدم هایی که تو را درک میکنند در زندگی:) زندگیتان پراز این آدم ها

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ 04 November 16 ، 09:19
notenevis ...

آدم ها نمیدانند عادت چه برسر روابطشان می آورد، وگرنه نمیگذاشتند هیچ چیز و هیچکس در زندگیشان رنگ عادت به خودش بگیرد... آدم ها نمیدانند چقدر دور شدنشان نسبت به هم سریع اتفاق می افتد و الا برای نزدیک ماندن به هم حاضر میشدند بی هیچ تکراری،  هیجانشان را ابراز کنند، جلوی عادت را بگیرند و گلدون رابطه ای که ریشه هایش در گل محکم شده را تازه نگهش دارند... آدم ها گاهی هیچ چیز از عادت نمیدانند، فراموش میکنند و خیلی راحت آدم های خوب زندگیشان را از دست میدهند..،

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 03 November 16 ، 11:56
notenevis ...