نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۳۱ مطلب در فوریه ۲۰۱۶ ثبت شده است

گاهی هم بی حوصله ای، نه که بخواهی کسی را برنجانی، صدا گریز، بی حوصله در تنهایی خودت فرو میروی.دلت نمیخواهد با کسی حرف بزنی، یک تابلو زندگی تعطیل، درست مثل تابلوی تعطیل است مغازه ها بزنی سر در پیشانی ات و از بقیه بخواهی که برای لحظاتی، ساعاتی تو را به حال خودت بگذارند، تا دمی بیاسایی و آرام گیرد ذهن آشفته نگرانت ...گاهی بی هیچ دلیلی بی حوصله ای، اندکی درک می طلبی فقط...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 29 February 16 ، 17:44
notenevis ...

چشمان آدم ها به هرکه دروغ بگوید به خود آدم نمی تواند دروغ بگوید. قصه آن است که چشم ها یک نماد است، نمادی از سر درون هر آدمی ...آدمی که شاد است با تمام چشمانش می خندد، چشمانش برق می زند و آدمی که ادای شادی را در می آورد عمق چشمانش باز هم بی رمق و غمگین باقی می ماند. از کنار چشمان هیچ آدمی نباید ساده گذشت.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 28 February 16 ، 06:06
notenevis ...

حالم خوب است،

هنوز خواب می بینم ابری می آید

و مرا تا سر آغاز روییدن بدرقه می کند

تابستان که بیاید نمی دانم چند ساله میشوم

اما صدای غریبی مرتب می خوانَدم :

تو کی خواهی مرد!؟

به کوری چشم کلاغ؛ عقابها هرگز نمی میرند .

مهم نیست !

تو که آن بید لب حوض را به خاطر داری !

همین امروز غروب

برایش دو شعر از نیما خواندم

او هم خم شد بر آب و گفت :

گیسوانم را مثل «ری را» بباف؛


سید علی صالحی

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 27 February 16 ، 13:13
notenevis ...

دلتنگ کسی میشوی که دلش برایت تنگ نمیشود، کسی را دوست داری که دوستت ندارد، کسی دوستت دارد که دوستش نداری، اصلا تمام قوانین دل به دل راه  دارد زیر سوال رفته، میدانم، همه این ها را میدانم که رفتن در جاده های یک طرفه ای که  تنها لذت رفت را در بهترین حالتش می چشی و زجرش را به روی خودت نمی آوری ناراحتی دارد، اما یادت نرود در این دنیا چیزهایی هست که نمیدانند همه کس، آن هم قدر و منزلت تویی که برای آدم های اشتباه دلت تنگ میشود، یادت نرود تو مهم تر از همه آنان هستی که جاده زندگیت کنارشان یک طرفه شده،  پس قدر خودت را بهتر است بدانی و دلت را بدهی برودپی جاده های دوطرفه ای که لذتش می ارزد به هزار هزار ثانیه های غمگین یک طرفه هایش. 


پ.ن: برای دوستی که قلبش گرفته بود از تمام جاده های یکطرفه دنیا.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 26 February 16 ، 17:36
notenevis ...

این کشور تا بوده به امید مردمش زنده بوده، به صبرشان... جاهایی در زندگی بوده که حس کرده ام اعتیاد به امید ممکن است به جای قله در عمق قعر دره بنشاندم و پرتم کند ته زندگیم اما همیشه در هرموقعیتی ناامید نشدم و ته دلم امیدی باقی مانده، حال بعد از این همه مدت، بعد از انتخابات نود ودو و انتخاب روحانی گرچه دل چندان خوشی ندارم، گرچه به جز دکتر ظریف هیچ امیدی در کابینه اش برایم باقی نمانده، اما باز توی دلم ذره ای امید باقی مانده، شاید تغییر تنها راه باشد، شاید تنها راهی که بتوان کمک کرد به آینده همین رای دادن باشد تا شاید منتخبین خودمان به مجلس پیدا کنند تا شاید از خیلی از اتفاقات ناگوار اخیر جلوگیری بشود.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 25 February 16 ، 07:42
notenevis ...

مهم است آدمی با خودش احساس راحتی کند، رها، آزاد بی قید در ذهنش هرجا که دلش خواست ذهنش را پرواز دهد، به آن جاها که دلش میخواهد... مهم است که آدمی بتواند خودش را طبق شرایط وفق دهد اما مهم تر آن است که در هر شرایط و جامعه ای که باشی کارهایی را انجام بدهی که دوست داری، که اصولت هست، قوانین زندگیت... خیالات هر آدمی بزرگی فکرش را نشان میدهد حتی اگر در ذهن دیگران این خیالات واهی و مسخره به نظر رسد. سبک زندگی هرکس و راحتی هر آدمی با آن سبک زندگی آرامش فردیش را نشان می دهد. از دید من مهم است که آدم بتواند با هر شرایطی کنار آید و مهم تر آن که با خودش آنقدر احساس راحتی کند که اگر روزی در یک پارک در حالی که تنها روی نیمکت نشسته و زیر لب آهنگ مورد علاقه اش را زمزمه میکند و همزمان می نویسد احساس راحتی با خودش کند و از نگاه عابرین وهم نداشته باشد.

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 23 February 16 ، 05:26
notenevis ...

کاش واژه ها توانمندتر بودند، کاش میشد وقتی که کسی را دوست داری، دوست داشتنت را فریاد بزنی، یا اگر نسبت به کسی حس منفی داری دیگران را متوجه کرد، کاش میشد وقتی که در تنهایی خودت گوله های اشک هایت روان شده بر گونه هایت به دیگران بفهمانی چقدر درمانده ای، چقدر مستاصل شده ای ذر فهماندن حست، چقدر به اجبار سکوت کرده ای، چقدر دلت پراست از چیزهایی که نمیفهمندش... کاش میشد نزدیک ترین آدم های زندگیت لااقل تو را بفهمند تا مجبور نباشی نگاهشان نکنی، به وقت تنهایی اشک بریزی تا قوی بودنت زیر سوال نرود... کاش واژه توان به رخ کشیدن احساس را وقتی تمام منطق های دنیا نفی اش کرده اند را داشت. کاش میشد داد زد که من فرمانده زندگی خودم هستم حتی اگر همه منطق های دنیا شما را تایید کنند، قلب و روح و احساس من مخالفت میکنند وحق وتو دارند. 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 21 February 16 ، 19:38
notenevis ...

گاهی آنقدر دلایلی که به آن استناد میکنی برای بقیه ناملموس و نامانوس میشود که درمانده می مانی که به چه زبانی از حس لحظه ات صحبت کنی که بتوانی دیگری را قانع کنی... اینطور وقت ها احساس نه در بیان است و نه در نگاه و نه در حتی نوشتار، یک حس درونی که از دل بر می آید، که حتی وصفش نتوان کرد. هرکار میکنی،  به هر دری میزنی ته آن ناموفق  بیرون می آیی . به استیصال میرسی و بس...مواقعی در زندگی هست که لازم نیست دیگر کسی را قانع کنی، همین که پیش خودت و وجدانت و احساست سربلند باشی و خودت را خوب توانسته باشی قانع کنی کافیست.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 21 February 16 ، 19:22
notenevis ...

به شدت سرما خورده بودم، دکتر آنتی بیوتیک تجویز کرد به همراه قرص و شربت سینه و ویتامین سی،  در کنار همه این ها پرهیز غذایی را هم باید اضافه کرد که مراقب باشی سرخ کردنی نخوری، داروی آنتی بیوتیک را با آب فراوان مصرف کنی و خیلی از مراقبات دیگر... در زندگی اما گاه خودت برای زندگی خودت تجویزهایی میکنی، مثلا بعد از یک دوره که دور وبر خودت را شلوغ کرده بودی، یا سرت به زندگی زیادی گرم شده بود، برای خودت تنهایی تجویز میکنی، پرهیز از آدم ها را در برنامه میگذاری و برای مدت کوتاهی  تمام آن چه که سهم خوشمزه جات زندگیت بود را برای نیوفتادن در تله روزمرگی کنار میگذاری، آن وقت برای خودت کمی رویای جدید، آرزوها و خیالات دست یافتنی جدید تجویز میکنی و حالت که خوب شد و دوران نقاهتت طی شد باز از همه چیز لذت میبری.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 19 February 16 ، 19:20
notenevis ...

آدم ها به وسعت درکشان،  زیبایی روح دیگران را می بینند، هرچه دریای درکشان عمیق تر باشد، زیبایی را بیشتر می بینند،   به عمق داناییشان، مثل درختی پربار، فروتنیشان بیشتر میشود. آدم ها به قدر خالص بودن محبتشان عزیز و ماندگار  و به اندازه اعتماد و ریسکی که میکنند آسیب پذیر میشوند. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 17 February 16 ، 19:52
notenevis ...