نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۳۷ مطلب در جولای ۲۰۱۶ ثبت شده است

کسی که برگشت من نبودم. من را جاگذاشتم در جایی میان گذشته و حالم... به گمانم همه آدم ها این مرحله را از سربگذرانند و من را جاگذارند در بخشی از تاریخ عمرشان... منی که جاگذاشتم ضعیف تر از الانم بود، تاب و توان و صبوریش کمتر بود و با مرگ احساساتش کنار نمی آمد... اما منِ الان بالغ تر، پخته تر شده است... منی که قوی تر و محکم تر بر سر تمام کمی ها و کاستی ها و سختی ها، مشکلات زندگی و شکست هایش تمام قد می ایستد و دیگر نمیترسد... منی که آنقدر به بالاسری اعتماد کرده که دیگر گریه نمیکند و فقط حوصله میکند همه چیز را... حتی زندگی که باب طبعش نیست را... من را جا گذاشتم، من دیگر یکی دیگر شده ام که بیگانه با منِ قبلش نیست اما به وضوح بزرگتر و پخته تر شده است و شانسی که در زندگی آورده آن است که کودک درونش همچنان پر شروشور، فعال،  پرهیجان و انرژی و بهانه گیر و لجباز است...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 07 July 16 ، 21:16
notenevis ...

من همانم که یک روز به خیال

پروانه ای زیبا شدن در هوایت

 پرکشیدم و از پیله ام

 بیرون آمدم و تو همانی

که پیچک تنهاییت آنقدر

دست و پایت را بست

که آنقدر دور تو گشتم تا

بال زدن یادم رفت...


#فاطمه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 05 July 16 ، 17:06
notenevis ...

وقتی تفکرت را نسبت به محیط پیرامونت، آدم های زندگیت، خواسته هایت از زندگی، تا حتی خواسته ات از یک عشق درست کنی، یا شاید به سمتی پیش بروی که اگر لایف استایل درستی نداشتی یا به اشتباه مدتی به خطا رفتی، مجددا به لایف استایل صحیح خودت برگردی، بعد از مدتی مجددا همه چیزهای رفته برمیگردد، حالت خوب میشود، بعد قوی تر روحت نمود بیرونی پیدا میکند، محکم میشوی و مسیر صحیح خودش را به تو نشان میدهد و همه چیز سر جای درست خودش قرار میگیرد...  آن وقت است که خیلی راحت میتوانی مدعی بشوی که حتی در زندگی عاطفیت تو همان دختری یا پسری هستی که یک مرد یا زن در زندگی احتیاج دارد داشته باشد و حتی عشق در مسیر درست خودش می افتد... گاهی لازم است آدم حتی مدتی از مسیر درست خودش خارج بشود تا به قول قدیمی ترها اصلا قدر عافیت را بداند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 04 July 16 ، 18:54
notenevis ...

زن ها از دید من عناصر تاثیرگذار تاریخند! نه به خاطر آن که خودم یک دختر هستم و جنس مونث! تنها به این دلیل که با چشم خود دیده ام که چطور حکومت میکنند و مردها را مدیریت میکنند بی آن که مردها بدانند...ان وقت مردها، این موجودات دوست داشتنی رگ غیرتشان هربار باد میکند و فکر میکنند این آن ها هست که هربار زندگی زنان را در دستشان گرفته اند! اشتباه نکنید! منظورم بازی های احساسیت که گاهی دخترها  وپسرها را راه می اندازند  وپسران فکر میکنند که این آن ها هستند که باید تکلیف دخترها را در روابط عاطفی روشن کنند  وبگویند میخواهند یا نمیخواهند ، در حالی که اگر یک دختر به حد کافی قوی باشد، عزت نفس داشته باشد و غرورش جابه جا نشده باشد ، در واقع این دختر است که عنان همه چیز را دست خودش گرفته  واگر نخواهد حتی کوه هم از جایش عوض نمیشود. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 02 July 16 ، 19:28
notenevis ...

آدم ها همه در مراحلی از زندگیشان به جایی میرسند که درون غارشان میروند، صبوری میکنند، از همه عالم و آدم فاصله میگیرند  ودر دورترین جای ممکن از آدم ها، صدای تغییرات را در بلندترین حد ممکنش می‌شنوند. آن وقت است که ساکت میشوند، معنیش آن نیست که مشکلی نیست...معنیش آن نیست که سکوتشان علامت رضاست و همه چیز بروفق مراد است، تنها دارند به زندگی قبلی و بعدیشان فکر میکنند و اندکی از حال را قربانی فکر میکنند، اسمش نوعی ریکاوری شاید باشد، شاید هم دارند با دردهای زندگیشان کلنجار میروند تا ازشان عبور کنند، مثل هردرد طغیانگری که یکهو عفونت کرده باشد و آب چرک بیرون بزند و نیاز باشد که درمانش کنی...گاهی هم از سرنیاز است...گاهی هم اسمش نوعی پوست انداختن است، انگار بخواهی برای زندگیت تصمیمات جدید بگیری، همه را شگفت زده کنی و به زندگی جدیدت سلام کنی....هرچه هست نتیجه اش خوب است، حجمی از فاصله گرفتن های یکهویی و درون غار رفتن و فکر کردن و فکر کردن و فکر کردن برای رسیدن به یک نتیجه گیری کلی برای آینده .... گاهی با خودم فکر میکنم که اگر غار تنهاییم را از من بگیرند به کجا پناه ببرم  و پوست بیاندازم و راحت تصمیمات جدید بگیرم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 02 July 16 ، 19:23
notenevis ...

بعضی آدم ها را میشود خیلی راحت بخشید، بعضی آدم ها را میشود اصلا ندید و از آن ها، از ناراحتی هاشان گذر کرد و فکر کرد که اصلا از اول هم نبودند ...اما از دلخوری ها، آزار و اذیت های بعضی آدم ها میشود گذشت  واما گذر نکرد...میدانی؟ بعضی ادم ها را میشود بخشید در دلت، تا حجم کینه  در دلت قلمبه نشود، اما نمیشود از خدا هم خواست که ببخشدشان...اتفاقا پیش خدا باید حقی از تو گردنشان باشد تا شاید روزی که خدا خودش به سبک خودش در زندگیشان تغییری حاصل کرد و حالشان را گرفت بدانند از کجا خورده اند...بعضی ادم ها را تنها اینطور دعا میکنم که  اگر یک روز، یک جا دلشان گرفت، یک روز یادم افتادند بدانند همان موقع خداوند هم شاید بخشیده باشدشان...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 02 July 16 ، 19:15
notenevis ...

آدم است دیگر، دلش یک نفر را میخواهد که او را بفهمد، یک نفری که بتواند از پس احساساتش برآید، که بتواند با او حرف بزند، همانطور که با خودش در تنهاییش حرف میزند...آدم است دیگر، دلش یک نفر را میخواهد که او را بلد باشد، که معنی سکوت هایش، دل گرفتن هایش، شادی ها و هیجان هایش را بفهمد...یکی که دوستت دارم گفتن هایش حالت را عوض کند، یکی که اعتمادت را کامل کند به خودش، یکی که با بودنش زندگی رنگ و طعم عشق به خودش بگیرد، یکی که تمام وجودش، همچون وجود خودش درهول و ولای عشق باشد...آدم گاهی دلش تنها یک عشق میخواهد که آنقدر طرفین همدیگر را دوست داشته باشند که برای گفتن دوستت دارم از هم پیشی بگیرند، که بهترین دوست و رفیق هم بشوند  و مفهوم زندگی را زیباتر کنند  با حضورشان در زندگی هم...آدم گاهی چه چیزهایی را ندارد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 02 July 16 ، 18:40
notenevis ...