نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۱۶ مطلب در جولای ۲۰۱۸ ثبت شده است

وطن من این روزها تبدیل شده به یک بیمار سرطانی که دیگر هیچ شیمی درمانی به آن پاسخ نمیدهد، انگار همه ایرانی ها بالای سر بیماری یاسین بخوانیم در حالی که میدانیم دیگر این بیمار به هیچ دعا و نذر و نیازی جواب ندهد...امید ... چیزی که ما را رو به ویرانی برده است...این میان عده ای از ایرانی ها به مهاجرت رو آورده ایم، عده ای برای تحصیل خارج شده ایم  وهرکدام در بیرون از وطن، جایی در فضای ازاد رسانه ای روز به روز با خواندن اخبار روز به روز ناامیدتر از دیروز با چشمانی اشکبار نمیدانیم ته این مسیر کجاست...این روزها اخبار کشورها هم خوب نیست... افرادی که با سابقه تحصیلی خوب چشم امیدشان به گرین کارت آمریکا گرفتن بود الان با تصویب قانون جدید و داستان  HR392 امیدشان ناامید شد...کشورهای اروپایی روزبه روز شرایط را سخت تر میکنند و کاناداو استرالیا آنقدر شرایط کاریابی سخت است که انگار هیچ امیدی نباشد...این روزها ایرانی ها  هرجای دنیا که باشند دلشان از دست دنیا سیر است، حالشان عجیب گرفته است و غصه تمام وجودشان را فرگرفته است...ای کاش اتفاق مثبتی در زندگیمان می افتاد. ای کاش این روزها خبر خوبی به من برسد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 31 July 18 ، 16:35
notenevis ...

قوی بودن و قوی ماندن هنگامی که از درون متلاشی شده باشی سخت ترین کار ممکن است. درست وقتی که زانوانت آنقدر میلرزد که حتی نمیتوانی دنبال خودت پاهایت را بکشانی. اما گاه تنها راه باقیمانده است، تنها کوروسوی امید برای نجاتت ... باید آنقدر محکم بمانی، آنقدر استوار که ریشه ات تنومندتر شود. شبیه آن درختی که از صفر شروع میکند و باد پاییز و زمستان شاخه هایش را هی می لرزاند ، انقدر که گاهی تندبادی حتی شاخه ای از او میشکند اما یک روز آنقدر قوی میشود که قوی ترین طوفان هم دیگر از جایش تکانش نمیدهد. قوی ماندن در شرایطی که خسته شده ای ازمحکم بودنت  وتمام امیدت زیر تلی از خاکستر دفن شده سخت ترین کار ممکن است اما تو قوی بمان و امیدوار!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 29 July 18 ، 14:29
notenevis ...

من به روزهای خوب تقویم هنوز امیدوارم. من به امیدواری درونم معتادم . درونم سرشار از حس زندگیست همچنان که گاه تهی از هر احساسم. من عجیب به این روزگار شک دارم که در آن هر غیرممکن، ممکن است‌و هیچ چیز از هیچکس بعید نیست، اما عجیب تر به این دنیا و خوبی های در آن ایمان‌ دارم و باور دارم که روزی جهان از تمام بدی ها پاک خواهد بود و دیگر هیچ ذهنی آزرده خاطر ، نگران و مشوش نخواهد بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 25 July 18 ، 01:17
notenevis ...

آدم هایی روی این کره خاکی هستند که تعدادشان کم هم نیست. آدم هایی که از بازی کردن لذت میبرند، به خصوص بازی با احساسات دیگران. انگار نه انگار دست یکی را گرفته اند و روی طنابی به باریکی یک تارمو طرف مقابلشان را راه میبرند ... تا یک جا بازیست ، تا یک جا لذت بخش و از یک جا اما انگار لذت بخشیش فقط به آن است که برای عده ای محبوب باشند، نمیتوانند به یکی قناعت کنند. لفظ عامه اش میشود ، آب نمک گذاشتن آدم ها ... بعضی آدم ها از این در اب نمک قرار دادن عده ای از آدم هایی که دوستشان دارند لذت میبرند و با خودشان لحظه ای متصور نمیشوند که گاه این رفتار ممکن است روح یک آدم را تا آخر عمرش بمیراند بی آن که جسدی باقی مانده باشد...شما را به خدا با آدم ها کمتر بازی کنید اگر از این دست آدم هایید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 15 July 18 ، 00:06
notenevis ...

کائنات یک خوبی دارد و آن هم این است که قانون کنش و واکنش در آن به شدت حاکم است و این یعنی مهربانی آدم ها تا ابد باقی می ماند. مهم آن است که وفا و صمیمیت انتهایی ندارد و ماندگارترین است... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 14 July 18 ، 23:26
notenevis ...

کم کم یاد میگیری چطور با خودت مهربان باشی، بر سرهراشتباه خودت را کمتر شماتت کنی، کم کم یاد میگیری چطور خودت را در آغوش بگیری و وقت تنهایی خودت را بهتر درک کنی. کم کم با خودت تا کردن را بهتر وبهتر یاد میگیری ، سعی میکنی با خودت مهربان تر باشی، عاشق خودت باشی و بدانی که برسر هر سختی که در زندگی از ان عبور میکنی باید به خودت جایزه بدهی. کم کم تشویق کردن خودت را هم یاد میگیری و میدانی چطور خودت، خودت را آرام کنی . سطح توقعت از آدم ها را به صفر مطلق میرسانی و اگر کسی به تو محبتی کرد ، قدردان باقی می مانی و اگر کسی مهربانی و محبتت را پاسخ نداد و یا ناسپاسی کرد ، نه تعجب میکنی و نه ناراحت میشوی، چرا که میدانی هیچ چیز از هیچکس در این دنیا بعید نیست و دست از شماتت و سرزنش خودت برمیداری... کم کم میدانی که نیازی نیست که همه بدانند تو چه روزهای سخت و طاقت فرسایی را گذراندی تا با خیلی چیزها کنار بیایی، تا تنهاییت را بسازی ، تا بتوانی به قدر زندگی دوام بیاوری .. کم کم میفهمی برای معاشرت با آدم ها حتما نباید از آن ها خوشت بیاید که گاه پیش می آید باید در چشمان آدمی که هیچ از او خوشت نمی آید نگاه کنی  وبه رسم ادب ساعت ها با او هم کلام بشوی و عذاب وجدان نگیری بابت آن ... کم کم دنیای درون خودت را می پذیری، بزرگتر میشوی، یاد میگیری سربر شون های خودت بگذاری و خودت را در آغوش بکشی و به خودت بگویی آرام باش رفیق تنهایی ها،طاقت بیاور، صبح میشود بالاخره، آرام باش حال متلاطم ...  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 14 July 18 ، 23:02
notenevis ...

آدم ها هیچ گاه در تاریکخانه ذهن نمی میرند که زنده ترین همانجا می مانند. گاه آدم فقط یاد میگیرد با نبودن ها چطور کنار بیاید ، چطور به خاطراتش با آدم ها دست نزند و بدون حضور آن ها فقط زندگیش را بسازد.. گاه دلت هوای آدم هایی را میکند که سال های پیش یا همین چندوقت پیش برایت آنقدر عزیز بودند که هرکاری میکردی برایشان ... اما از یک جایی به بعد آدمی آب در هاون هیچکس نمی کوبد وقتی میبیند که آدم ها دلشان نمیخواهد با او معاشرت کنند، وقتی میبیند محبت های بی چشمداشت و بی توقعش جور دیگری برداشت میشود... هیچ آدمی درون ذهن نمی میرد اما گاه آنقدر بی اهمیتی در زندگی یکی دیگر که در ذهن او کمرنگ ترین عالم هستی. بهتر است حضورت نباشد تا شاید به همان اندازه کمرنگ هم که شده در ذهن زنده بمانی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 14 July 18 ، 22:52
notenevis ...

آدم ها گاه در ذهنشان با تصویری که از آدم موردعلاقه در زندگیشان دارند سال ها زندگی میکنند، منتظر میشوند یکی بیاید با این مشخصه و آن مشخصه و اگر نباشد دیگر اسمش دوست داشتن نیست. منتظر میشوند یکی را پیدا کنند یکهو دلشان هری پایین بریزد و بعد با خودشان فکر کنند همان یکیست. آدم ها گاه با تصویر یک شخص سال ها سرشان گرم است و فراموش میکنند که دنیا آنقدر ایده آل نیست که ذهن فرضش کرده است. حتی گاه این تصویر لزوما آن نیست که در زندگی خوشحالشان کند که گاه پیش می آید که اگر آن یک نفر را بهشان بدهی نمیتوانند حتی لحظه ای شاد بمانند کنارش، اما شبیه یک کودک می ماند که یک چیز را میخواهد و هیچ راهی ندارد! آن وقت میشود که هی آدم ها می آیند ، می روند، این میان تعداد خیلی کمشان آنقدر صادقند، ساده اند و بی شیله پیله که آدمی قدرشان را نمیداند و به بهانه آن که شبیه تصویر ذهنی شان نیست کنارش میگذارند. یک روز میشود که چشم باز میکنند و خود را جایی می‌بینند که دیگر هیچکس نیست و نیامد. تنها مانده اند، ایزوله شده اند... روزی که آدم ها دست از ایده آل کردن همه چیز بردارند و بدانند که عشق خودبه خود به وجود نمی‌آید و برایش باید تلاش ها کرد، روزی که آدم ها بدانند که خود صادق و ساده آدم ها خیلی بهتر از تصویر و ظاهر شیک و پیک یک آدم است، و روزی که بدانند قدر آدم هایی که در زندگی دوستشان دارند را باید بدانند ، چرا که در این روزگار وانفسایی که هیچ کس دوست داشتن نمیفهمد نایاب ترین است همین حس زیبا، آن روز شاید دنیا جای بهتری باشد و دیگر کمتر کسی در خیالش زندگی کند و عشق پرحرارت آنی را به دوست داشتنی عمیق در امتداد زمان که به معنای واقعی کلمه شادتر و خوشحال ترش میکند نفروشد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 14 July 18 ، 19:45
notenevis ...

جایی هست که به خیالت رسیده‌ای به هر آن‌چه که باید، می‌ایستی، پشت سرت را نگاه می‌کنی، همه آن کسانی،و آن چیزهایی که جاماندند تا تو برسی را نگاه می‌کنی، با خودت حساب و کتاب می‌کنی و در نهایت یا لبخندی عمیق به پهنای صورت میزنی و یا با خودت تکرار می‌کنی، نمی‌ارزید، که ای کاش هیچ‌وقت آن دومی نشود که اگر بشود چه حسرت‌ها که بر دلت مانده باشد از آدم‌ها و لذت‌هایی که کنارشان گذاشتی تا برسی.گاهی هم اینطور است، تلاشت برای رسیدنیست که نمی‌دانی ماهیتش چیست، فقط میدانی راهی را جلو می‌روی، بی آن که به مقصد فکر کنی.درست مثل یک جنگل نوردی میان ابر ومه که لذت‌بخش است اما اگر گم شی، اگر به تهش نرسیدی ممکن است تمام لذتش زیر سوال برود..اما آخر کار به این نتیجه میرسی که "لذت" مسیر می‌ارزد حتی اگر تهش خوب نباشد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 08 July 18 ، 13:40
notenevis ...

وقتی مدام در حال یادگیری باشی، شاید بتوانی همه چیز را در زندگی جور دیگر تعبیر کنی و کمتر بابتشان ناراحتی کنی. چیزهای زیادی یاد گرفته ام طی چندماه اخیر و قطعا بیشتر و بیشتر هم یاد خواهم گرفت. اولینش درس صبوری و امیدواریست. مدعی بودم به امیدواری معتادم تا اینکه همین جایی که ایستاده ام به جایی رسیدم که برای لحظاتی حس کردم همه جا فقط تاریکیست. یاد گرفتم آدم های اینجا حساب و کتاب ندارند، میتوانی بد بشوی مثل خیلی ها و اخلاق را فراموش کنی و خودخواهانه فقط به خودت فکر کنی و منفعت خودت، میتوانی اما خوب باقی بمانی ، فاصله ات را حفظ کنی و هرجا تصادفی با آدم ها رخ داد و یا بی توجهی و یا پشت پا زدنی و ناسپاسی، نادیده بگیری و به خودت یادآوری کنی، هر آن چه تورا نکشد قوی تر میکند و خودت را بابت خودت بودن شماتت نکنی. همه چیز اینجا شدتش بیشتر است، حتی تاثیر خبرهای تکان دهنده و بد ایران هم تاثیرش بیشتر است تا آن جا که به شخصه تلگرامم را غیرفعال کردم که اخبار نخوانم. اینجا زیاد کسی حوصله حرف ها و درددل کردن ندارد، به قول دوستی ، یا بی اهمیت است برایشان، یا از وقت و حوصله ها به در است. تا یک جا تحمل میکنند یا صبوری اما از یک جایی دیگر حال و حوصله ای برای شنیدم ندارند انگار... آدم های اینجا همه دنبال یک گوش برای شنیده شدن هستند و اما کمتر آدم امنی پیدا میشود برای این امر... اینجا آدم بهتر نحوه لذت بردن از تنهایی را می آموزد و یاد میگیرد حتی چطور تنها سفر برود و اما لذت ببرد . اینجا گاه آدمی گیج میشود، نمیفهمد چطور و چگونه برخورد کند، انگار هوش هیجانی هم گاه بی کاربردترین بشود، گاه آدمی به خودش شک میکند و گمان میکند نکند مشکل از من است؟ اینجا همه چیز جور دیگرست و من همچنان دانش آموزی هستم در راه زندگی که روز به روز بیشتر یاد میگیرم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 06 July 18 ، 12:55
notenevis ...