نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «معشوق» ثبت شده است

وقتی آدمی باشی که به امید اعتیاد داشته باشی، یا شاید بهتر باشد اینطور بگویم که وقتی آدمی باشی که همیشه از امیدوار بودنت هم لذت برده باشی و حتی وقت‌های که در اوج ناامیدی بوده‌ای، حتی وقت‌هایی که تنهاترین آدم روی زمین شده‌ای باز هم یک اشتیاق لطیف بدود زیر پوستت که خدایی هست آن بالا که مراقبت هست، که حواسش به تو هست حتی اگر حواست به او نباشد، و وقتی که بیشتر روزهایت چشمت را که صبح باز میکنی سرت را بالا بگیری و به خدایت بگویی مراقبم باش، کمی آرامش هم به زندگیت تزریق می‌شود. حتی اگر سردرگم ترین، بلاتکلیف‌ترین، گیج ترین آدم روی زمین شده باشی( که این روزها شده‌ام) و حتی اگر با برگشت به عقب و نگاه به پشت سرت و سه سال قبلی که به طور قطع به یقین بدترین روزها و سال‌های عمرت بوده‌اند، هی با خودت تکرار کنی که چرا نود و چهار هم اینطور شده است، باز هم خودت را نمی‌بازی، قوی باقی می‌مانی، استوار و محکم خودت را از چاله‌های روزمرگی میکشی بیرون،سعی میکنی  مثل همیشه دختر تنهای مستقلی باشی که خودش از پس زندگیش برمی ‌آید. راستش تمام تلاشم آن است که در سی سالگی بتوانم با افتخار سرم را بالا بگیرم و بگویم خوب بود، خوش گذشت تا بدین جای مسیر. هنوز نزدیک به پنج سال وقت دارم. آدمی کمالگرا، ایده آیده آل گرا، خیال پردازی مثل من تمام رویاهایش و آرزوهایش زا با تمام وجود باور دارد و برای رسیدن به تک تک آرزوهایش تمام تلاشش را می‌کند. همین.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 22 July 15 ، 06:23
notenevis ...

عاشق در توصیف بینظیر است...در وصف معشوقش از هر استعاره‌ای استفاده می‌کند تا مفهوم حرف‌هایش را شاعرانه‌تر کند، تفسیر را می‌پرستد آن وقت که هر رفتاری را جوری تفسیر کند که تمام حرف‌ها شعری شوند برای لطافت احساساتش. عاشق را نه می‌شود قضاوتش کرد، نه می‌شود سرزنشش کرد، نه می‌شود نصیحتش کرد، آنقدر غرق شعر و خیال و توصیف و تفسیر است که اصلا پایش روی زمین نیست، آنقدر روی ابرها قدم برداشته که زمین برایش کم است و آسمان تاب وزن سنگین احساسش را ندارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 21 July 15 ، 06:43
notenevis ...

آدمی که عاشق است را نمی‌شود راهنماییش کرد، نمیشود نصیحتش کرد که دست بردار، نکن ، عاشق نباش...آدمی که عاشق است تنها یک سره معشوقش را می‌بیند، تمام خواب و خیالش همان است که هست، عیب‌ها را نمی‌بیند، در جای مجنون نشسته عیوب لیلی‌اش را هم حسن می‌بیند. آدمی که عاشق است را باید رها کرد، باید گذاشت تا عاشقی کند، تا می‌تواند بی‌قراری کند، شب‌ها از داغ دلتنگی خواب به چشمش نیاید، شاید یک روز همه اشتباه کرده باشند، شاید هم یک روز رسید، خدا را چه دیدی، شاید همه عالم و آدم اشتباه کرده باشند و به وصال رسید...باید گذاشت که یک بار تا ته همه چیز را برود، آن وقت اگر نرسید، اگر شکست خورد آن وقت خودش می‌فهمد عاشقی هیچ نیست جزیک رسوایی که نامش می‌ماند، آن وقت بزرگ می‌شود، یاد می‌گیرد پای هر رابطه‌ای نماند، یاد می‌گیرد هیچکس ارزش تحقیر شدن و عزت نفس برباد رفته‌اش را ندارد.یک دور تا ته همه چیز رفتن می‌ارزد که بداند هیچ‌کس مایملک هیچ‌کس نیست و عشق یعنی رها بودن، آزادی  و نه در بند بودن و اسارت.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 15 June 15 ، 05:38
notenevis ...