نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روز» ثبت شده است

ﻇﻬﺮ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﺍﺳﺖ.

ﺳﺎﻳﻪ ﻫﺎ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﻨﺪ، ﻛﻪ ﭼﻪ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ.

ﺳﺎﻳﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﺑﻲ ﻟﻚ،

ﮔﻮﺷﻪ ﻳﻲ ﺭﻭﺷﻦ ﻭ ﭘﺎﻙ،

ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ ﺍﺣﺴﺎﺱ ! ﺟﺎﻱ ﺑﺎﺯﻱ ﺍﻳﻦ ﺟﺎﺳﺖ.

ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺧﺎﻟﻲ ﻧﻴﺴﺖ:

ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﻫﺴﺖ، ﺳﻴﺐ ﻫﺴﺖ، ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻫﺴﺖ.

ﺁﺭﻱ

ﺗﺎ ﺷﻘﺎﻳﻖ ﻫﺴﺖ، ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﻛﺮﺩ.

ﺩﺭ ﺩﻝ ﻣﻦ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺳﺖ، ﻣﺜﻞ ﻳﻚ ﺑﻴﺸﻪ ﻧﻮﺭ،

ﻣﺜﻞ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﻡ ﺻﺒﺢ 

ﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﻲ ﺗﺎﺑﻢ، ﻛﻪ ﺩﻟﻢ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻫﺪ

ﺑﺪﻭﻡ ﺗﺎ ﺗﻪ ﺩﺷﺖ، ﺑﺮﻭﻡ ﺗﺎ ﺳﺮ ﻛﻮﻩ.

ﺩﻭﺭﻫﺎ ﺁﻭﺍﻳﻲ ﺍﺳﺖ، ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻧﺪ. »


سهراب سپهری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 09 August 15 ، 12:37
notenevis ...