نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سپهری» ثبت شده است

پشت کاجستان ، برف.

برف، یک دسته کلاغ.

جاده یعنی غربت.

باد، آواز، مسافر، و کمی میل به خواب.

شاخ پیچک و رسیدن، و حیاط.


من ، و دلتنگ، و این شیشه خیس.

می نویسم، و فضا.

می نویسم ، و دو دیوار ، و چندین گنجشک.


یک نفر دلتنگ است.

یک نفر می بافد.

یک نفر می شمرد.

یک نفر می خواند.


زندگی یعنی : یک سار پرید.

از چه دلتنگ شدی ؟

دلخوشی ها کم نیست : مثلا این خورشید،

کودک پس فردا،

کفتر آن هفته.


یک نفر دیشب مرد

و هنوز ، نان گندم خوب است.

و هنوز ، آب می ریزد پایین ، اسب ها می نوشند.


قطره ها در جریان،

برف بر دوش سکوت

و زمان روی ستون فقرات گل یاس.


سهراب سپهری

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 19 July 15 ، 12:04
notenevis ...