در گل بمانده پای دل...
Friday, 5 June 2015، 09:28 AM
از دوست داشتنت همانقدر میترسم
که از دوست نداشتنت.
هراسم از آنست که دوستت بدارم
تو بفهمی و چون ماهی از دستم لیز بخوری
و فرار کنی ، از من دور بشوی،
میترسم دوستت نداشته باشم
آن وقت کسی بیشتر از من بخواهدت.
حواست هست؟ من عجیب مانده ام
بین داستان دوست داشتن و نداشتن تو !
و تو اما عجیب نه از دستم میگریزی و نه برایم میمانی،
راستی تو را آخر کجا گمت کردم
وقتی بازی قایم موشک خیلی وقت است
از لیست بازیهامان خط خورده ؟
قرار بود تا قهر و آشتی بعدی چقدر فاصله باشد؟
یادم نمی آید آخرین باری که با خودم حساب و کتاب کردم
دوستت داشتم یا نداشتم؟
کم کم فرصت بازی کردن هم سر آمده
سنگ کاغذ قیچی،
پلم پولوم پیلیچ، گل یا پوچ؟
اصلا میخواهی بر بیندازیم؟
تهش من برنده ام یاتو؟
15/06/05