نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

گاهی بی نگاهی تنها تنفسی عمیق

Wednesday, 17 June 2015، 02:39 PM

آدمیست دیگر، یک جایی یک نفر جوری احساساتش رو غلغلک می‌کند که تمام احساساتش همچون آب سردی می‌شود که تمام وجودت را یکهو بلرزاند، گوشه‌ای از دلت می‌لرزد، قاب نگاهت آنقدر متاثر از همین می‌شود که دیگر نتوانی در چشمانش نگاه کنی، نم اشکی در چشمانت می‌نشیند، هیجاناتت غیرقابل کنترل می‌شوند و یکهو دلت می‌خواهد هرچه فریادست را بر سرش خالی کنی...همین‌جاست که تفاوت می‌کنند آدم‌ها، که بلد باشند احساساتشان را مدیریت کنندف هیجانات را کنترل کنند، که بدانی هر حرفت در لحظه می‌تواند حکم مثقالی طلای داشته باشد که ارزان نفروشیش و به وقتش حرف‌هایت را بزنی...گاهی لازم است آدم سکوت کند، شاید یک لیوان آب خوردی و حالت روبراه شد، شاید یک دقیقه سکوت حالت را بهتر کرد، شاید توانستی کنترل همه چیز را به دست بگیری...گاهی فقط یک دم تنفس عمیق لازم می‌شود و بس.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی