یک جایی چیزی از دست داده بود...
به گمانم همه آدم ها یک روز یک جایی یک زمانی یک نفری ، یک آرزویی، یک چیزی در وجودشان را جوری از دست بدهند که دیگر از تکرار مشابه آن اتفاق بیمی نداشته باشند. آن وقت است که بار دیگر محتاط تر میشوند، تلاش میکنند که بیشتر از مسیر لذت ببرند و شادی را مزه مزه کنند تا آن که بخواهند به فکر آخرش باشند، درست مثل همان جمله ای که میگوید،"اندیشیدن به پایان هر چیز، شیرینی حضورش را تلخ می کند. بگذار پایان تو را غافلگیر کند، درست مانند آغاز." آدمی که یک بار از دست داد و دوام آورد ناگریز است بارهای بعدی پوست کلفت تراز دفعه های قبل دوام بیاورد و آن وقت است که یک جا بی آن که متوجه بشود یک روز موعد از دست دادنش میرسد و دیگر نمیترسد، بی آن که خودش بفهمد و آن وقت است که تازه میفهمد گاهی آدمی از هرچیزی زودتر ترسید زودتر هم از دستش میدهد و معنی زندگی در لحظه را بهتر درک میکند.