منطقی دوست داشتن آدمها
میدانی؟ سخت است ته دلت را یک نفر، یک جایی، یک زمانی جوری آرام کرده باشد که گمانت برده باشد که در این دنیا تنها یک نفر تو را دوست دارد و این یک نفر همان اوست، آن وقت همان یک نفر خواب و خیالت بشود، رویایی بشود برای نرسیدن، برای نشدن. شوکه بشوی ،خیالت دیگر هیچ کس در این دنیا دوستت نداشته باشد، که تنهاترین آدم روی زمین شده ای. یک زمانی با همه جنگیدهای، با خودت جدال داشته ای که دوستت دارد، که مهمی، و یکهو انگار از خواب شیرینی بیدار بشوی...آن وقت است که آدمی در دوست داشتن آدمها هم محتاط میشود، یاد میگیرد که دوست داشتن جاده دوطرفه است، که اگر یک طرفه شد آن وقت باید با تمام ماشینهایی که از روبرو میآید سرشاخ بشوی، تهش یا ته دره سقوط میکنی یا سرشاخ میشوی. آدمی از یک جایی به بعد آدمها را هم بیش از آن که احساسی دوست داشته باشد، منطقی دوست دارد.
پ.ن : مطالب وبلاگ من صرفا احساسات خودم نیستند، از کامنتها و نظراتی که گاهی گذاشته میشوند، قضاوت کردن آدمها، دلگیر نمیشوم، اما راستش خندهدار است که چطور یک نفر را از پشت آن مانیتور چند اینچ خودتان اینقدر عجیب قضاوت میکنید.جالب است.فقط همین.