نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

گیرم عاشق بودی، خب که چه؟

Sunday, 30 August 2015، 08:43 AM

گیرم که آدمی را در گذشته دوست داشتی، گیرم که عاشق بودی، عاشقی کردی، تمام روز و شب هایت را به پایش ریختی و اما نشد، نرسیدی...راستش به گمانم اصرار آدم ها برای تکرار خاطرات خنده دارترین کار ممکن باشد.خاطرات را باید همانطور که هست دست نخورده در گذشته گذاشت و از روی پلی که تو را به آینده وصلت میکند آرام آرام قدم برداشت و در قلب را به روی بقیه آدم ها باز گذاشت...آدمی که در گذشته گیر کرده ، دست و پا میزدند ، تمام خاطراتش را همانطور در زمان حال میخواهد در حالی که این نشدنی ترین کار ممکن است...گاهی باید به بقیه آدم ها هم فرصت بدهی، شاید خاطراتی بهتر برایت ساختند که قبلی ها آنقدر برایت کمرنگ شدند که از یادت رفتند...گاهی اصرار ورزیدنت برگذشته برگ بازنده ات برای گرفتن حالت میشود و بس.

موافقین ۲ مخالفین ۰ 15/08/30
notenevis ...

نظرات  (۲)

نیک بختی را می توان در یک شن ساده ی صحرا یافت. چون یک دانه ی شن، یک لحظه از آفرینش است و جهان برای آفریدن آن میلیونها سال وقت گذاشته است.
30 August 15 ، 12:46 زهرا فاطمی
سلام
خرج کردن زمان حال برای گذشته و آینده ، اشتباه ترین کار است.
بینشی بایدمان که بتوانیم لحظه را در لحظه اش، در یابیم..
گیرم هر چه که بودیم، حال اکنونمان چگونه است...
التماس دعا
پاینده باشید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی