هوایی بس تکنفره:)
Tuesday, 1 September 2015، 12:39 PM
خیلی جدی گفتم عجب هوای تکنفره ای. هاج و واج نگاهم کردندو گفتند تکنفره؟! در حالی که چشمانم از دیدن باران و هوای طوفانی برق میزد و میخندیدم گفتم جان میدهد که هندزفری به گوشم بگذارم،بند کفش هایم را محکم کنم و بروم پیاده روی و با خودم مست بوی باران و خنکای آخرین ماه تابستان بشوم، در حالی که خانم همکار با تعجب نگاهم میکرد من اما پشت پنجره به تمام روزهایی فکر میکردم که کوله پشتیم را بر دوشم انداخته ام، یک برگ کاغذ و قلم برداشته ام و در حالی که هندزفری به گوش گذاشته ام رفته ام باغ ارم و کنار حوض ماهی غرق افکار و نوشتن شده ام و برای لحظاتی از زندگی فاصله گرفته ام.
15/09/01