نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

همه چیز الا سایه یک عشق قدیمی!

Thursday, 10 September 2015، 09:02 PM

پرسیدم شما که همه چیزتان با هم جور بود، همه کار برای رسیدن کرده بودید، پس چرا نشد؟ چرا باهاش ازدواج نکردی؟ گفت:" همه چیزمان الا یک چیز که تمام مسایل را خراب کرد." تا خواستم چیزی بگویم ادامه داد که معشوقش درگیر بود. درگیر عشقی از گذشته. درگیر فکری خیالی از گذشته. میگفت مردها تماما پیش فرض ذهنشان این است که دخترها همه به فکر به دام انداختنشان هستند، چه برسد به آن که قبلا درگیر یک عشق دوطرفه ناکام هم بوده باشند، آن وقت است که خیال برشان میدارد که تو مخش را زده ای. حرف میزد و گوش میدادم. نخواستم قضاوت کنم. نخواستم درگیر بشوم چرا که حتما طرف مقابلش هم حرف هایی برای زدن داشت. اما عمیقا داشتم با خودم فکر میکردم سایه یک عشق اگر بر زندگی جدیدی سنگین بشود، آن وقت تکلیف آن عشق جدید چه میشود؟ آن وقت چه کسی باید پاسخگوی احساسات آن نفری باشد که بی اطلاع عاشق یک عاشق شکست خورده شده؟ ذهنم هزار راه رفت، اما باز هم نخواستم قضاوت کنم. فقط با خودم فکر کردم دنیا باید پرباشد از آدم هایی که عاشق یک نفر دیگرند و شاید با یک نفر دیگر زندگی میکنند و این به گمانم از جنایت های هر آدم علیه خودش باید باشد. 

موافقین ۰ مخالفین ۰ 15/09/10
notenevis ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی