عاشقانه زیستم..
خطاهایی را بخشیده ام که تقریبا نابخشودنی بودند. تلاش کردم تا جایگزینی برای افراد غیرقابل جایگزین پیدا کنم و افراد فراموش نشدنی را فراموش کنم. فی البداهه رفتار کردم. به دست افرادی که انتظارش نمی رفت دچار یاس شدم، ولی افرادی را هم ناامید کردم. کسی را در آغوش کشیدم تا پناهش باشم. موقعی که نباید خندیدم. دوستانی ابدی برای خویش ساختم. دوست داشتم و دوست داشته شدم ولی گاهی اوقات هم پس زده شدم. دوست داشته شدم و بلد نبودم دوست داشته باشم. فریاد کشیدم و از این همه خوشی بالا و پایین پریدم. با عشق زیستم و وعده هایی ابدی دادم ولی بارها قلبم شکست. با شنیدن موسیقی و تماشای عکس ها گریستم.تنها برای شنیدن صدایی تلفن کردم ، عاشق یک لبخند شدم. قبلا تصور میکردم که با این همه غم خواهم مرد و از اینکه شخص بسیار خاصی را از دست دهم، می ترسیدم (که از دست هم دادم). ولی زنده ماندم، و هنوز هم زندگی می کنم! و زندگی، از آن نمیگذرم.. و تو، تو هم نباید از آن بگذری.. زندگی کن! آنچه واقعا خوب است، این است که با یقین بجنگی، زندگی را در آغوش بکشی و با عشق زندگی کنی و شرافتمندانه ببازی و با جرات پیروز شوی. چون دنیا متعلق به کسانی است که جرات به خرج می دهند. زندگی برای این که بی معنی باشد خیلی، خیلی زیاد است!
چارلی چاپلین