دلتنگی...
Sunday, 18 October 2015، 05:30 PM
در میان تپشهای نامنظم قلبم که
صدایش همچون صدای تیک تاک ساعت
درست راس ساعت صفر است،
دلتنگی شاید بهانهای شود تا
به یاد آوردم که هنوز زندهام،
که هنوز نبض احساسم میزند،
تا بتوانم با خودم کمی خلوت کنم
و بدانم که کسانی را در زندگانیم دارم
که میتوانم هنوز دلتنگشان بشود،
و شاید مفهوم زندگی نیز همین باشد،
همین که روزهایی که چشم باز میکنی
درونت کسانی زندگی کنند که از
ته قلبت دوستشان داری،
به یادشان میتوانی حتی
قطره اشکی بریزی،
کنارشان قلبت آرام میشود،
میتوانی به آنها بگویی که
چطور دلتنگشان هستی و
بدانی که زندگی چطور
درون لحظاتت جاری میشود،
درست از میان همین لحظات سخت،
درست از میان همین احساسات ناب...
15/10/18