نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

از تجرد تا تاهل !

Friday, 13 May 2016، 06:20 PM
بهترین دوستم که خواست ازدواج کند، همان دوستی که هفته ای دوبار از هم خبر نمیگرفتیم و خانه هم نمیرفتیم شبمان روز نمیشد، شب عقدش شوهرش رو کرد به من و گفت مریم متاهل شده و دیگر مثل قبل نمیشود دوستیتان  وتو هم باید ازدواج کنی و بروی سر زندگیت...هیچ نگفتم، نمیدانستم که ازدواج آنقدر قرار است که سرش را گرم کند که الان چندماهیست که کلا از او خبر ندارم. نفر بعدش دوست دیگرم بود که وقتی خواست ازدواج کند، مثل خواهر برایش بودم، همه جا با هم رفتیم، مقدمات عروسیش را پله پله با هم پیش بردیم  واما روز آخری که در باغ مشغول عکاسی بودند یکهو شوهرش صدایش زد و وقتی که برگشت پیشم گفت که شوهرش گفته که نوت نویس که پابه پای ما آمده تا اینجا یکهو نکند بخواهد ماهم همراهیش کنیم به وقت عروسیش؟ من باز هم سکوت کردم...بعدها شوهرش به خودم گفت سحر دیگر عروسی کرده، زن من شده  و تویی که مجرد هستی هم وقتش شده که شوهر کنی وبروی سر خانه زندگیت...اما سحر هم کم کم همان طرفی شد و الان به زور هرازگاهی تلفنی آن هم وقت هایی که شوهرش نباشد با من یواشکی حرف میزند...اما راستش برای من ازدواج مفهومش این نیست که بخواهم از دوستانم بگذرم، بخواهم زندانی افکار یکی دیگ بشوم، یا آن که دوستان مجردم را فراموش کنم...درست است که وقت آدمی کم است، درست است که بیشتر وقتت معطوف خودت، همسرت و دیگر مسایل میشود، اما محدودیت؟ نه هرگز! برای من ازدواج اینطور نیست که بخواهم دنیایی را فراموش کنم و یک دنیای کاملا جدید بسازم.برای من ازدواج مفهومش پیدا کردن بهترین رفیق  وصمیمی ترین دوست دنیا برای کنار هم بودن است، کسی که بتوانیم با هم هرجا دلمان خواست برویم، هراز گاهی فرصت تنهایی داشته باشیم و کاری نکنیم که حس کنیم زندانی هم هستیم...نمیدانم چرا یکهو یاد دوستانم افتادم و حرف شوهران این دو دوستم در ذهنم بیشتر بولد شد، هرچند خیلی از دوستانم ذوق زده شوهرند  و خوشبخت شده اند اما خب راستش به عقیده شخصی من شاید ازدواج فقط در یافتن یک شوهر صرف نیست که در یافتن یک دوست فوق العاده است.
موافقین ۱ مخالفین ۰ 16/05/13
notenevis ...

نظرات  (۳)

13 May 16 ، 18:43 ناردونه (بهار بانو)
سلام.
مطلبی که نوشتید برای من خیلی جالب بود. با عقیده شما موافقم. 
عشق و زندگی در فضای آزادی رشد میکنه نه محدودیت و احساس مالکیت داشتن! البته تمام اتفاقهایی که بعد از ازدواج میافته بستگی به هر دو طرف داره. اینکه مردی، همسرش رو محدود میکنه یک دلیل بزرگش، پذیرش این گونه رفتار از سمت زن هست.
با ازدواج مسئولیت آدم بیشتر میشه و واقعیت اینه که هر کسی که مسئولیت بیشتری داره، آزادی بیشتری هم داره. ذات ازدواج رهایی از بندهاست نه در بند و اسیر شدن.  بندی هم وجود داشته باشه، بند عشقه که در بند عشق بودن نیز خود آزادیست :)

پاینده باشید.
پاسخ:
دقیقاااااا.با همه حرفای شما کاملا موافقم :)
13 May 16 ، 20:25 فاطمه کمالی
بند عشق.
بند عشق به قول دوست خوبمون بهترین نوع آزادیست
اگر کسی رو پیدا کردی که بخواد بند عشق رو به دست و پای شما ببنده اون بهترین دوسته.می دونی چرا. چون عشقت میشه زندگیت و زندگیت میشه هوش و حواست و تمام تمرکزت رو به خودش اختصاص میده. این گریز ناپذیره اگر عاشق بشی. اگر عاشق بشی ترجیح میدی به جای اینکه با دوستانت بیرون بری. با معشوقت به اوج برسی. اونوقت از هفت غم دنیا رها میشی و خود به خود ما بقی به حاشیه میرن. اگر یک نفر رو بیشتر دوست داشته باشی این تو نیستی که تصمیم میگیری مثلا با فلان دوستت باشی قلبت به تو میگه فقط شوهرم.البته این فقط پیش شرطش عاشق شدنه
پاسخ:
هرچند با نظرت مخالفم اما خب نظر هرکسی محترمه
14 May 16 ، 08:49 میم.ق
کاملا همینطوره
چه آدم مجرد باشه چه متاهل نیاز داره ک دوست داشته باشه،رفیق داشته باشه ک لحظه هایی خاص رو باهاش شریک بشه ک بغیر از دوست هیشکی نمیتونه اون لحظه ها و حرفارو درک کنه.
دوستای شما هم شاید اولای ازدواج بتونن با نبودنتون کنار بیان ولی بعد از مدتی جای خالیتونو بیشتر حس خواهند کرد.
بقول سعدی"ذوقی چنان ندارد بی دوست زندگانی"

پاسخ:
دقیقاااا

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی