از کجا معلوم؟
ما را چو ز عشق میشود راست مزاج
عشق است طبیب ما و داروی علاج
#مولانا
دردی که آدمی را نکشد قوی ترش میکند، استدلالیست که هربار که با سختی روبرو میشوی باید بر سر زبانت باشد... داشت برایم تعریف میکرد در عشقش چه ها کرده و چه ها نکرده و اما دست آخر فهمیده گرفتار یک احساس یک طرفه بوده وبس...داشت میگفت نه به بی احساسی رسیده و نه کلافگی و نه آن که بخواهد قید رابطه و احساساتش را بزند و رابطه سمی را ترکش کند، انگار به سمش آلوده شده باشد...میخواست تا ته مسیر را عاشقی کند، تا آن جا که بشود لذتش را ببرد و در خیالش دست معشوقش در دستش باشد و راه برود...نه که رابطه عاشقانه ای داشت، نه حتی غیرعاشقانه، تنها عاشق بود...همین و بس...داشتم فکر میکردم که عشقی هم که آدمی را نکشد قطعا پخته ترش میکند، آنقدری که طعمش زیر دهانت خوشمزه تر بشود، انقدری که تهش هرچقدر هم سخت باشد، چندسال بعد اگر به عقب بازگردی و نگاه کنی باز هم لبخند بر لبت بیاورد...هیچ نگفتم و گذاشتم تا از زیبایی های مسیرش لذت ببرد، اصلا من که باشم که بخواهم قضاوت کنم یا نسخه بپیچم؟ اصلا شاید ته مسیرش هم خوب باشد...از کجا معلوم؟
وقتی 911 میرسه و دارن مرده رو می برن، پینک که حالا کف زمین افتاده رو به مرده می کنه و واسه آخرین بار ازش می خواد که ترکش نکنه .. اما مرده میره .. تصویر بعدی دست پینکه که میاد رو لبش و یه بوسه رو به دوربین پرت می کنه.
میدونی ممکنه خیلی ها بگن بوسهه پینک رو به طرفدارا و پایان نمایش باشه، من اما با خوندن این پست به این فکر کردم که بعد از این همه تلاش واسه موندن مرده بالاخره کوتاه اومده و یه بوسه حواله دنیا کرده میدونی .. یه چیزی شبیه " یکی طلب من " و این حرفا .. امیدوارم متوجه منظورم شده باشی.