از بودن های ناگهانی میترسم
Wednesday, 30 August 2017، 12:01 PM
گاهی نبودن آدم ها دیگر برایت اصلا سخت نیست، دیگر به نبودنشان عادت کرده باشی،شاید هم عادت نه، بلکه باور کرده باشی و کنار آمده باشی، اما گاهی آدم از پیدا شدن های ناگهانی و مجدد آدم هاست که شوکه میشود، انگار در یک جنگل پر از مه گم شده باشی،درست هنگامی که این مه برایت دلچسب شده باشد و به آن عادت کرده باشی و در حال مسیریابی باشی و خودت را کم کم خارج از مه پیدا کرده باشی و از پیداشدنت مطمئن شده باشی باز دوباره گرفتار مه غلیظ تری بشوی و این بار دیگر انگار پیدا نخواهی بشوی...پیدا شدن دوباره بعضی آدم ها از اساس حالت را که نگیرند اما قطعا گذشته هایی را به یادت می آورند که برای فراموش شدنشان چه تلاشها که نکرده بودی.گاه در زندگی با نبودن آدم ها دیگر مشکلی نداری بلکه با بودنشان هست که مشکل پیدا میکنی...
17/08/30