منابع عشق!
بعد از مدت ها شروع کرده ام به فیلم دیدن، از لاواستوری شروع کردم و بعد از شاید سال ها دوباره دیدمش...چیزی که به آن این روزها احتیاج داشتم..منبع عشقی که به من بفهماند عشق همچنان وجود دارد، زندگی جاریست و باور کنم که هنوز هم مثل همان جودی ابوت ، مثل جنیفر فیلم لاور استوری شاد و سرخوشانه میتوانم عاشق باشم، زندگی کنم و از داشتن کوچکترین چیزها در زندگیم لذت ببرم...تا مدت ها سرزبانم بود حرف جنیفر آن قدیم تر ها که دیده بودمش که "عشق یعنی هیچ وقت کاری نکنی یا مجبور نباشی بگویی ببخشید!" . هفته پیش رگ خواب را دیدم و اما من را راضی نگه نداشت، چرا که داستانی تکراری از عشق هایی را به نمایش می گذاشت و تحقیرهایی که در یک جامعه سکسیست مردسالار به دور از ذهن نبود...اما لاواستوری و جودی ابوت همیشه برای من منبعی از عشقیست که متصورش میشوم، عشقی خیالین، رویایی، فرازمینی که به خاطرش وفادار میشوی و درست شبیه پست قبلم به خاطرش پیامبر میشوی...این روزها که میگذرد برای فرار از استرس ها، فشارهای روانی که برسر مسایل مختلف غیرعاطفی و کاری و تحصیلی زندگیم روی دوشم افتاده نیاز به یک عشق دارم، یک منبع عاطفی ، آنچنان که بتوانم سرپا باشم...رو آورده ام به نوشتن مجدد، به نقاشی هایم و عکاسی کردن هایم تا بتوانم مثل همیشه تنهایی هایم را زیر بار فشارهای کاری و تحصیلی که این روزها بیشتر از همیشه سنگین شده است روی دوشم مدیریت کنم...