برو نه هر کار یار توست، بار توست
بازی کثیفیست در انتظار گذاشتن آدم هایی که یک روز چنان به آن ها القا کرده ای دوستشان داری که حال نبودنت هم باعث شده که دست و پایشان بسته شود..که هر تکانشان بخواهد سبب آن شود که پیش چشم وجدان خودشان خیانت کار جلوه داده شوند وبا خودشان گمان کنند که بی وفایی کرده اند... وفاداری حدی دارد، که اگر از حدش بگذرد میشود حماقت...که اگر آنقدر وفادار ماندی به دیگری که به تنهایی خودت خیانت کردی و فرصت به دیگری ندادی تا به زندگیت آید، حماقت کرده ای...گاهی بعضی آدم ها را باید کنار گذاشت، نه به خاطر آن که دوستشان نداری، نه به خاطر آن که میخواهی به آن ها پشت کنی و بی وفایی، برای آن که آنقدری که تو به او وفادار مانده ای، او حتی به تنهایی خودش هم وفادار نمانده واین آغاز جداییست که مدت ها پیش باید آن را کلید میزدی...دست بنجبان و تا دیرتر نشده بندی را که تو را به دیگری وصل میکند که تو را نمیبند پاره کن و به اصول تنهایی خودت و آدم هایی که از ته دلشان تو را واقعا دوست دارند وفادار بمان...