ادعاهای پوچ
Friday, 24 November 2017، 09:57 PM
هرچقدر هم که مدعی آن باشی که بی احساسی یا بی احساس و سر شده ای، باز هم گاه خودت را جایی آنقدر غرق در احساس می یابی که حتی ممکن است نم اشکی درون چشمت نشیند... یا حتی یک جا صدای قهقهه هایت تا دوکوچه آن طرف تر هم میرود و این یعنی معنا و مفهوم زندگی ، زنده بودن، جنگیدن برای هر آن چه لایق آن هستی و محکم و استوار بر سر باورها و رویاهایت ایستادگی کردن حتی اگر آنقدر زمین خورده باشی که زانوانت زخم خورده باشند و برای بلند شدنت کمک خواسته باشی... آدمی احساس دارد، اشتیاق دارد، رویا دارد و اگر روزی فکر کرد بی احساس شده است همان روز بختک افسردگی روی زندگیش افتاده است و برای درمانش باید سریع تراز هرزمان دیگری دست به کار شود تا کل زندگیش را نباخته...
17/11/24