نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

روح عریانم

Thursday, 1 February 2018، 07:16 PM

آدم نمیداند چه تنهاست تا آن جا که یکهو واقعا تنها می ماند... وقتی تنها شدی تازه میتوانی خود واقعیت را ببین، روح لخت و عریانی که عطش با دیگران بودنش، عطش با همز بان بودنش لحظه ای آرامت نمیگذارد..درست همین نقطه است که آدم ها مسیرشان از هم متفاوت میشود و هرکسی برای زندگی خود تصمیمی متمایز از دیگری میگیرد...یکی مست تنهاییش میشود، درست شبیه شرابی سر میکشدش و سعی میکند تا میتواند غرق آن شود تا لذت تنها ماندن را جرعه جرعه بی شریک شدنش سرکشد...یکی جفتی می یابد و تا آن جا که مسیرش میخورد، لذت پرواز را می چشد و هرجا که بالش خسته شد می نشیند مجدد بر بام تنهاییش و در انتظار مرغ مهاجری میشود که همراهش بشود برای پرواز بعدی و یکی هم از بخت و اقبال خوبش یکی را پیدا میکند که بی مزد، بی منت و بی هیچ ریایی میشود همدم جانش، هم زبانش و همزاد و همراه زندگیش و هم صحبتی و همنشینی اش میشود بارانی که یک باره ببارد و کویر تنهایی را گلزاری پراز دار و درخت کند...هرچه هست تنهایی غنیمت است...غنیمتی که باید قدر دانست برای کمی خودکاوی و شناخت خودت برای همراه شدن با آدم هایی که تا دیروز شاید چندان قدرشان را نمیدانستی...

موافقین ۰ مخالفین ۰ 18/02/01
notenevis ...

نظرات  (۱)

01 February 18 ، 19:25 *یه خانوم گل*
ادم تو تنهایی می تونه خیلی جاها با ذهنش سفر کنه. 
من به شخصه تو تنهاییام شخص دیگه ایم. تو دنیای دیگه ای زندگی میکنم.
خیلی خوبه :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی