تمرین شاد زیستن
شاد بودن یک هنر است، هنری که اگر آن را ندانی انگار کل زندگیت را باخته باشی. مثل بختک می ماند غم ، می نشنید گاه روی سینه ات، دست میگذارد بیخ گلویت و میخواهد خفه ات کند، اگر ندانی، یاد نگرفته باشی چطور شاد باشی، آن وقت است که وامی دهی...راستش به گمانم مهم ترین چیزی که در زندگانی باید یادمان می دادند از بچگیمان آن است که چطور شاد باشی، فرق نمیکند کجای این کره خاکی هستی، فرق نمیکند زندگی بر وفق مراد است یا تمام رویاهایت برباد رفته باشد که کامت تلخ ترین باشد...مهم آن است که بتوانی بلند شوی،زانوان زخمیت را نگاهی بیاندازی و مجددا شروع به بالا پایین پریدن کنیو آنقدر شاد باشی که دنیا ناامید شود از غمگین کردنت...اولین کاری که هر آدمی در زندگی باید انجام بدهد وبعد سراغ دیگر چیزها برود همین تمرین شاد بودن است، همین لذت بردن از چیزهایی کوچکی که شاید حسرت و آرزوی خیلی آدم های دیگر باشد و قدرش را نداند...شاید که شعار به نظر آید، شاید که سخت باشد که همیشه در ذهنت بتوانی به خودت امید بدهی، شادی را به لبخندی بر لبانت جاری کنی، شاید که اصلا محال به نظر آید ، اما تنها راه زندگی کردن و نه فقط زنده ماندن همین تمرین شاد زیستن است و بس...