شازده کوچولوی زندگی خودت باش
به موجود دوپایی به نام انسان فکر میکردم و با خودم میگفتم شازده کوچولوی فضایی هیچوقت نخواهد توانست آدمها را درک کند. آخر اگر قرار برآن باشد که آدمها تا زمانی که زندهاند نسبت به چیزی یا کسی که اهلی کردهاند مسوول باشند، یا اگر قرار باشد هرکسی مسوول گلش باشد آنوقت چقدر دنیا پراست از آدمهایی که بی مسوولیتند...که مسوولیتشان آنقدر سنگین شدهاست که دیگر نتوانند نه اهلی کسی بشوند و نه کسی را اهلی خودشان کنند. میدانی؟ ظرف آب را که دیدهای؟ یک ظرفیت دارد که اگر از آن بیشتر بشود دیگر سرریز میشود، دیگر فایدهای ندارد...آدمها آنقدر ظرفیتشان بالا نیست که بتوانند مسوول این همه گل بشوند و اما که چقدر این موجود دوپای بیظرفیت از ظرفیت یک گلش سواستفاده میکند و آنوقت دنیا پرمیشود از بی اعتمادی...دروغ...شازده کوچولو هرگز نفهمید که آدمها بیظرفیتند، نمیشود که با داستانهای قشنگ عاشقانهاش آنها را متقاعد کرد...اما در این دنیای بیحساب و کتاب همین که سعی کنی شازدهکوچولوی داستان خودت باشی یک قدم روبه جلو برداشتهای قطعا...