قوی بودن از نگاه من
هرکسی از قوی بودن تعریفی دارد. گاه بعضی آدم ها با خودشان فکر میکنند قوی بودن، محکم بودن و مستقل بودن مفهومش آن است که به هیچکس وابسته نباشی، که دلبستگیت کم باشد که آنقدر احساسات نداشته باشی و یا گاهی فکر میکنند قوی بودن یعنی اگر مقابل مشکلی زانو زدی دیگر قوی نبوده ای! اما قوی بودن یعنی لمس لحظه لحظه های زندگی، نوازش گوش هایت از صدای نهر زندگی در کنار ترس و رعب و وحشتت از امواج اقیانوس زندگی...قوی بودن یعنی آرامش آرمیدن در سایه بهاری درختی که بهارش سررسیده در مقابل لحظات پراز اضطرابی که یکهو انگار زلزله ای بر جان زندگیت انداخته و به قصد ویرانی آمده...به گمانم قوی بودن یعنی مواجهه با همه احساسات مثبت و منفی در زندگیت، فریاد زدنشان، جنگیدن برای اهدافت و مقابله با ترس هایت در رسیدن به تمام آرزوهایت و پذیرفتن آن که وابستگی ها به آدم ها خوب است اگر تورا از مسیر اصلی تعالی و پیشرفت و آدمی بهتر شدن باز ندارد..قوی بودن یعنی بپذیری زندگی ملغمه ای از مثبت ها و منفی هاییست که باید پذیرفتشان و راه کنار آمدن با آن ها را یاد گرفت تا روح وروانت سالم بماند.