حذف کردن!
حذف آدم ها وقتی ناخواسته باشد، تلخ ترین اتفاق ممکن است... آدم گاهی می ایستد، پشت سرش را نگاهی میکند، به آثار به جامانده از آدم ها در زندگیش ، به خودش، به غصه هایش، شادی هایش و تصمیم میگیرد...تصمیمی برای بودن یا نبودن بعضی آدم ها در زندگیش...مثل بازی دومینو می ماند، یکهو با یک اتفاق همه چیز به هم میریزد، همه چیز به هم میخورد و تو دیگر آن آدم قبل نمیشوی... از فرصت دادن به آدم هایی که نباید در زندگیت باشند خسته میشوی، از رفتار عجیب و غریبشان...از زیرقول زدن ها، از حرف زدن های واهی.فرق نمیکند اصلا جایگاه آن آدم چیست. یک آدم که فقط دوستی دورادور است، کسی هست که دوست توست یا حتی کسی که عاشق هم هستید...آدم یکهو نگاه میکند و از حرف ها خسته میشود، ضمانت حرف ها میشود رفتاری که گویای همه چیز است...آن وقت تند و تند حذف میکند و بی حول و هراس سعی میکند دیگر به پل معلقی که از روی اون رد شد به عقب برنگردد و نگاه نکند...