کاش یکی زنده ام کند
چوب خط آدم گاهی پر میشود. ظرفیت احساسی آدم گاه پر میشود، برای غم، برای اندوه، برای شادی، برای ترس...گاه حتی چوب خط احساساتت برای دوباره احساس صرف کسی یا چیزی کردن هم پر میشود...اینطور که دیگر از پذیرفتن آدم جدید در زندگیت ترس داری...حتی دیگر دلت نمیخواهد رفیق جدیدی در زندگیت داشته باشی. اسمش را نمیدانم چه میشود گذاشت...اما مثل ظرفی می ماند که پرشده باشد...گاه دلت فقط میخواهد یکی آنقدر از خودش ذوق وشوق برایت نشان بدهد، از خودش مهرو علاقه نشان بدهد و وقف کند خودش را برایت که دلت خوش بشود و اندکی اعتمادت به احساسات دوباره جلب بشود...گاه آنقدر به عقلت اعتماد کرده ای که انگار دیگر احساس برایت حکم آن را داشته باشد که ساز خودش را میزند و به سازش نباید گوش جان بسپاری...گاه فقط دلت یکی را میخواهد که به ساز دلت کوک بنوازد و تو را کمی مشتاق کند که احساس خرج کنی برایش...گاه دلت چه چیزهای محالی میخواهد...