مرخصی مجازی
مدتیست از تمام شبکه های اجتماعی مرخصی گرفته ام، نه آن که دلم بخواهد در انزوا فرو بروم که نیاز به اندکی فاصله و تنهایی دارم که بتوانم از عهده کارهایی که مسوولیتشان بردوشم هست بر آیم. که زندگی دور از خانواده به اندازه کافی سعی در صبور کردن من داشته است و من حس میکنم دارم روزبه روز بزرگتر، پخته تر و پراز تجربه های نابی میشوم که علتش تنها یک چیزی است و آن هم زندگی در کشوری دیگر و سروکله زدن با آدم هایی متعدد از فرهنگ های متعدد و بارها بهت زده شدن از رفتار آدم های مختلف و شاید حتی گاه پس زده شدن و گاه با تمام وجود ناامید شدن از خوبی و مهربانی و انسانیت... این ها همه از من، یک انسان جدید میسازد که بیشتر دوستش دارم، که با او صبورترم ، که با اومهربان ترم وعاشق تر از همیشه اش هستم. میدانم چطور باید آرام کنم خودم را، میدانم چطور باید صبوری پیشه کنم هنگام شکست و غمگین بودنم ، میدانم چطور باید از تنهاییم لذت ببرم حتی اگر تا آخر عمرم هیچ یار و همراهی نداشته باشم و برای همیشه تنها بمانم. حال دیگر میدانم اگر کسی حتی به رفاقت و دوستی با من خیانت کرد چطور باید رفتار کنم و عبور کنم ...حال دیگر میدانم که چطور میتوانم روی محیط اطرافم تاثیر بگذارم و تمام تلاشم آن است که در زندگی همانی بشوم که خودم دلم میخواهد، برای خودم زندگی کنم و سعی کنم لذت ببرم، آنطور که دلم میخواهد که نه آن طور که محیط پیرامون و اطرافیانم از من میخواهند. سعی میکنم قلبم بزرگ باشد، دلم دریا باشد و انسانیت و خوبی را روی زمین گسترش بدهم. دیگر از سادگی، مهربانی و صداقت خودم نه تنها حالم به هم نمیخورد بلکه تمام جنبه های منفی و مثبت شخصیتم را پذیرفته ام و روز به روز برای بهتر شدن بیشتر تلاش میکنم و خوب میدانم تنها کسی که باید از او بهتر باشم خودم هستم.