ریزنویس به میادین بازگشت
مدت هاست دوستانم ، مخاطبین وبلاگیم و خیلی از کسانی که به نوعی با نوشتن خودشان در ارتباطند، نویسنده اند یا شاعر از من درباره آن که چرا دوباره نمینویسم سوال میپرسند و من هیچ پاسخی جز سکوت نداشتم. نمیدانم. خودم هم نمیدانم. از نوشتن انرژی زایدالوصفی میگرفتم آن وقت ها که شروع به نوشتن کرده بودم. فیدبک ها، تشویق و تمجیدهای دوستان و مخاطبینم باعث میشد که روز به روز پراز انگیزه باشم برای نوشتن. اما مدتی انگار به مرخصی رفتم. اکنون دوباره بعد از چندسال دوستی مشوقم شد برای نوشتن. خودش حتی یوزرنیم ریزنویس رو برایم سرچ کرد و به من انگیزه داد تا اینبار در فضا اینستاگرام شروع به نوشتن کنم. هیجان دارم. برای نوشتن. این بار پرانگیزه تر. شاید که با سبکی جدید از نوشتن. این بار حس و حالم هم عوض شده است. و باز هم شروع میکنم به خاطره ساختن با مخاطبینی که دلم برایشان تنگ شده است. ریزنویس دوباره شروع به نوشتن کرد. و این یعنی میخواهم این بار شاید باز هم با حرف زدن از جزییات هر ذهنی احساس همدلی بینمان را باز هم بیشتر و بیشتر کنم.