کوله پشتی ۹۷
نوبتی هم باشد نوبت نوشتن کوله پشتی سال ۹۷ است. سالی که برایم عجیب و غریب ترین سال عمرم شاید بتواند نام گیرد. سال نود و هفت که آغاز شد، با خودم فکر میکردم حتما غمگین ترین، تنها ترین و بی کس ترین تولد عمرم را پیش رو خواهم داشت. اما روز تولدم چنان شگفت زده شدم از همه جا که با خودم فکر میکردم از قشنگ ترین تولدهای عمرم بود. از سردردها و حالت تهوع ها، اضطراب های نود و هفت نمیتوان گذشت ، چرا که دختری که سینه سپر میکرد، پیش همه به شادترین و پرانرژی ترین معروف بود، تبدیل شده بود به دختری مضطرب که هرلحظه ی زندگی برایش نفس گیر و طاقت فرسا شده بود. می دوید و اما نمیرسید. بهارش گذشت و اما تابستانش با تولد دوخواهرزاده ام، پذیرش اولین مقاله ام و البته خبرهای خوبی که میشنیدم زیباتر شد، پاییز نود و هفت برایم یکی از غمگین ترین پاییزهای عمرم بود، چرا که به من نشان داد که هرچقدر هم در حق آدم ها خوبی کنی، دست آخر یک جا ازشان جوری ناامید میشوی که امیدواری محال باشد. اشک های پاییز نود و هفت به من خیلی چیزها را یادآوری کرد. به من، به اندازه محبت کردن، به اندازه اعتماد کردن و به اندازه نزدیک شدن به آدم ها را بیشتر فهماند. زمستان نود و هفت اما آنقدر عجیب وغریب گذشت که دلم میخواهد هرچه بود را برای خودم نگاه دارم. فکر کنم یک راز است. یک راز که فقط لبخند بر لبم می آورد. نود و هفت از من آدمی صبورتر، مهربان تر ساخت که اما مثل سابق به آدم ها دلخوش نیست، مستقل تر شده است و قوی تر و محکم تر و استوارتر در مسیر حرکت به رویاهایش میخواهد حرکت کند. فاطمه ای که سال نود و هشت را امروز آغاز کرده است، شاید برود که دهه چهارم زندگیش را به زودی با کودک درونی همچنان فعال آغاز کند، اما قطعا صبورتر، آرام تر، منطقی تر، مهربان تر، عاشق تر و اما مصرتر و محکم تر بر سر خواسته هایش از زندگی ایستاده و دیگر از هیچ چیز و هیچکس در زندگی توقعی ندارد. روی پای خودش ایستاده و سعی میکند از آدم ها ناامید نشود و بی هیچ قضاوتی از اتفاقات ریز و درشت بگذرد و دلش را دریایی تر کند.