کاش میشد هرگز هراسى به دل راه نداد، کاش همیشه آدمى میدانست آخر داستان آنقدر خوب است که با هرقدمى که به آن نزدیک میشوى مسیر خوشبختى ات روز به روز کامل تر میشود. آدمى نمیداند اما همیشه امیدار باقى مى ماند به تلاشى که براى زندگى اش میکند و نتیجه اى که میداند بالاخره میگیرد. واقعیت آن است که نمیدانم بگویم امان از امیدى که به کجاها ما را نمى برد یا بگویم چه خوشبختى بزرگى که آدمى همیشه میتواند قدم هاى آهسته اش را بردارد و روبه جلو، محکم، استوار و قوى و امیدوار باقى بماند.