ﻭ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺩﻭ
ﺍﺳﺘﻜﺎﻥ ﭼﺎﻱ ﺩﺍﻍ ﺭﺍ،
ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺩﻭﻳﺴﺖ ﺟﻨﮓ ﺧﻮﻧﻴﻦ ﺑﻪ
ﺳﻼﻣﺖ ﺑﮕﺬﺍﺭﺍﻧﻢ ﺗﺎ ﺩﺭ ﺷﺒﻲ ﺑﺎﺭﺍﻧﻲ،
ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﻱ ﺧﻮﻳﺶ ﭼﺸﻢ ﺩﺭ
ﭼﺸﻢ ﻫﻢ،ﻧﻮﺵ ﻛﻨﻴﻢ!
ﺣﺴﻴﻦ ﭘﻨﺎﻫﻲ
زیادتی مطلب کار بر خود آسان کن
صراحی می لعل و بتی چو ماهت بس
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس
هوای مسکن مألوف و عهد یار قدیم
ز رهروان سفرکرده عذرخواهت بس
به منت دگران خو مکن که در دو جهان
رضای ایزد و انعام پادشاهت بس
به هیچ ورد دگر نیست حاجت ای حافظ
دعای نیم شب و درس صبحگاهت بس
با نیمه عاشقها ننشین. به نیمهرفقا اعتماد نکن. نصفهنیمه زندگی نکن. نصفهنیمه نمیر. نصفهنیمه امیدوار نباش. برای کسی که نصفهنیمه گوش میدهد نخوان. نصف جواب را انتخاب نکن. روی نیمهای از حقیقت پافشاری نکن. رویای نصفه نیمه نخواه و نصفهنیمه امیدوار نباش. تا انتهای سکوتت ساکت باش و به حرف که آمدی تمام حرفت را بزن. سکوت نکن که حرف بزنی و حرف نزن که سکوت کنی. نصف، همان چیزی است که تو را میان آشنایانت غریب جلوه میدهد. اگر رضایت داری کاملا راضی باش و اگر نمیخواهی بهتمامی نخواه. رد کردنِ نیمهکاره یعنی پذیرفتن. خندهی نیمهکاره، یعنی به تعویق انداختن خنده. دوست داشتن نصفهنیمه یعنی هجران. رفاقت نصفهنیمه یعنی بلد نبودن رفاقت. نوشیدن نصفهنیمه عطشت را کم نمیکند و خوردن نصفهنیمه سیرت نمیکند. راهِ ناتمام به جایی نمیرساندت. زندگی نصفهنیمه یعنی تو ناتوانی در زندگی کردن و تو ناتوان نیستی؛ تو کاملی و نه نصفی از هر چیزی. تو به دنیا آمدی برای کامل زندگی کردن و نه زندگی در نصفهنیمهها و ناتمامها.
جبران خلیل جبران
ترجمه: محسن بوالحسنی
مدتیست از تمام شبکه های اجتماعی مرخصی گرفته ام، نه آن که دلم بخواهد در انزوا فرو بروم که نیاز به اندکی فاصله و تنهایی دارم که بتوانم از عهده کارهایی که مسوولیتشان بردوشم هست بر آیم. که زندگی دور از خانواده به اندازه کافی سعی در صبور کردن من داشته است و من حس میکنم دارم روزبه روز بزرگتر، پخته تر و پراز تجربه های نابی میشوم که علتش تنها یک چیزی است و آن هم زندگی در کشوری دیگر و سروکله زدن با آدم هایی متعدد از فرهنگ های متعدد و بارها بهت زده شدن از رفتار آدم های مختلف و شاید حتی گاه پس زده شدن و گاه با تمام وجود ناامید شدن از خوبی و مهربانی و انسانیت... این ها همه از من، یک انسان جدید میسازد که بیشتر دوستش دارم، که با او صبورترم ، که با اومهربان ترم وعاشق تر از همیشه اش هستم. میدانم چطور باید آرام کنم خودم را، میدانم چطور باید صبوری پیشه کنم هنگام شکست و غمگین بودنم ، میدانم چطور باید از تنهاییم لذت ببرم حتی اگر تا آخر عمرم هیچ یار و همراهی نداشته باشم و برای همیشه تنها بمانم. حال دیگر میدانم اگر کسی حتی به رفاقت و دوستی با من خیانت کرد چطور باید رفتار کنم و عبور کنم ...حال دیگر میدانم که چطور میتوانم روی محیط اطرافم تاثیر بگذارم و تمام تلاشم آن است که در زندگی همانی بشوم که خودم دلم میخواهد، برای خودم زندگی کنم و سعی کنم لذت ببرم، آنطور که دلم میخواهد که نه آن طور که محیط پیرامون و اطرافیانم از من میخواهند. سعی میکنم قلبم بزرگ باشد، دلم دریا باشد و انسانیت و خوبی را روی زمین گسترش بدهم. دیگر از سادگی، مهربانی و صداقت خودم نه تنها حالم به هم نمیخورد بلکه تمام جنبه های منفی و مثبت شخصیتم را پذیرفته ام و روز به روز برای بهتر شدن بیشتر تلاش میکنم و خوب میدانم تنها کسی که باید از او بهتر باشم خودم هستم.
ﭘﻞ ﻣﻲ ﺯﻧﻴﻢ ﺑﻪ ﻧﺎ ﻣﻌﻠﻮﻡ
ﺩﺭ ﻣﻲ ﮔﺸﺎﻳﻴﻢ ﺑﻪ ﻧﺎ ﻣﻤﻜﻦ
ﺍﺯ ﻭﺟﻮﺩ ﭼﻨﺎﻥ ﺑﻨﺎﻳﻲ ﺳﺎﺧﺘﻴﻢ ﻛﻪ
ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﻫﺰﺍﺭ ﭘﻠﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﺵ
ﻧﻤﻲ ﺭﺳﺪ!
ﺣﺴﻴﻦ ﭘﻨﺎﻫﻲ
دوست، تقدیر گریزناپذیر ما نیست. برادر ، خواهر ، پسر خاله و دختر عمو نیست که آش کشک خاله باشد. دوستی انتخاباست. انتخابی دو طرفه که حد و مرز و نوع آن به وسیله همان دو نفری که این انتخاب را کرده اند تعریف می شود. با دوستانمان میتوانیم از همه چیز حرف بزنیم و مهم تر آنکه می توانیم از هیچ چیز حرف نزنیم وسکوت کنیم.
با دوستانمان میتوانیم درد دل کنیم و مهم تر آنکه می شوددرد دل هم نکرد و بدانیم که می داند. از دوستانمان می توانیم پول قرض بگیریم و اگر مدتی بعد او پول خواست و نداشتیم با خیال راحت بگوییم نداریم. و اگر مدتی بعدتر دوباره پول احتیاج داشتیم و اوداشت دوباره قرض بگیریم. بادوستانمان میتوانیم بگوییم: امشب بیا خونه ما دلم گرفته و اگر شبی دیگر زنگ زد و خواست به خانه مان بیاید و حوصله نداشتیم بگوییم : امشب نیا حوصله ندارم. با دوستانمان می توانیم بخندیم می توانیم گریه کنیم می توانیم رستوران برویم و غذا بخوریم می توانیم بی غذا بمانیم و گرسنگی بکشیم میتوانیم شادی کنیم می توانیم غمگین شویم میتوانیم دعوا کنیم. می توانیم در عروسی خواهر و برادرش لباس های خوبمان را بپوشیم و فکر کنیم عروسی خواهر و برادر خودمان است. و اگر عزیزی از عزیزان دوستانمان مرد لباس سیاه بپوشیم و خودمان را صاحب عزا بدانیم.
با دوستانمان میتوانیم قدم بزنیم می توانیم نصف شب زنگ بزنیم و بگوییم : پاشو بیا اینجا و اگر دوستمان پرسید چی شده؟ بگوییم :حرف نزن فقط بیا. و وقتی دوستمان بی هیچ حرفی آمد خیالمان راحت باشد که در این دنیا تنها نیستیم با دوستانمان می توانیم حرف نزنیم کاری نکنیم جایی نرویم و فقط از اینکه هستند خوشحال و خوشبخت باشیم.
گفت برمیگردم،
و رفت،
و همهی پُلهای پشتِسرش را ویران کرد.
همه میدانستند دیگر باز نمیگردد،
اما بازگشت
بیهیچ پُلی در راه،
او مسیرِ مخفیِ بادها را میدانست.
قصهگوی پروانهها
برای ما از فهمِ فیل وُ
صبوریِ شتر سخن میگفت.
چیزها دیده بود به راه وُ
چیزها شنیده بود به خواب.
او گفت:
اشتباه میکنند بعضیها
که اشتباه نمیکنند!
باید راه افتاد،
مثل رودها که بعضی به دریا میرسند
بعضی هم به دریا نمیرسند.
رفتن، هیچ ربطی به رسیدن ندارد!
سیدعلی صالحی
در روابط همیشه همانی برنده است که توانسته زودتر از لاکش بیرون آید، "حرف" هایش را یک کاسه کند و در بهترین نحو ممکن بیانش کند. گاهی آدمی میداند چیزهایی هست که سرجایی که باید نیست، میداند روبراه نیست، اما هیچ کدام حرفی نمیزنند، که مبادا آن یکی ناراحت بشود، که مبادا ناراحتیش به دیگری منتقل بشود.گاهی هم طرفین مراعات هم را میکنند، از مهربانیست، از دوست داشتن است، اما همینها کلافه میکنند، همین سکوتی که رنجش خاطر میاورد، که یکی درمانده ای میشود در راه کشف دیگری و آن یکی ناجی که مراقب است که ناراحتیش را بروز ندهد و باعث رنجش بشود...اما باید مراقب بود، مراعات کردن همیشه هم خوب نیست، سکوت سرشار از سخنان ناگفته است اما نه برای کسی که چهرهات برایش تابلویی پراز سوالهای بی جواب است و نگرانت هست.
ما از وحشت فراموش کردن دیگران است که
عکس آنها را به دیوار می کوبیم
یا روی تاقچه می گذاریم
یک وفاداری کاذب
خود ما به عکس هایی که به دیوارهای اتاقمان می کوبیم
نگاه نمی کنیم
یا خیلی به ندرت و تصادفا نگاه میکنیم
ما به حضور دائم و به چشم نیامدنی آن ها عادت می کنیم
عکس فقط برای مهمان است
این را یادتان باشد که ذره یی در قلب بهتر از کوهی بر روی دیوار است
رونوشت بدون اصل __ نادر ابراهیمی
بعضی بازیگرا نقش اول رو ندارن اما اینقد نقش پررنگی دارن که میتونن حتی هم رده بازیگرنقش اول بشن.ما آدما هرکدوم بازیگرنقش اول زندگی خودمون هستیم اما واسه کامل شدن مفهوم این زندگی یه بازیگرنقش مکمل هم لازم هست که نقش مارو تو زندگی کامل کنه.