نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اجبار» ثبت شده است

روابطی هستند که آغاز آن‌ها و مسیرشان آنقدر زیباست که دیگر به پایانش نمی‌توانی فکر کنی، درست مثل حرکت در جنگلی پراز ابر و لطافت و خنکای هوایی دلنشین که لحظه‌اش ممکن است تو را چنان در خود گم کند که پیدا شدنت با تنها بودن یک راهنما امکان پذیر بشود...اما گاهی با خودت فکر می‌کنی مگر غیر از آن است که قرار است تهش یکی بشود دوستی خوب، رفیقی ماندگار؟ غیر از ان است که این مسیر پراز آرامش است؟ غیراز آن است که شاید یک روز جبر روزگار، یا شاید درگیری های زندگی آرامش را جور دیگری برایت تعریف کند و مثال خیلی دیگر از رفیقانت تورا از دوستان حالت جدا کند؟ پس بگذار تالذت ببری از زندگی، آنقدر که از حال خوبت سرشار بشوی  وبس...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 06 August 15 ، 23:12
notenevis ...

روزهایی در زندگی هست که خالی از عاطفه می‌شوی، همه را پشت در منتظر خودت می‌گذاری و به انزوا می‌روی، نه آن که بخواهی بی توجهی کنی، نه آن که بخواهی سرد باشی، نه آن که بی احترامی کنی، فقط انگار یکهو تهی از هرچه نام "احساس" به خود بگیرد بشوی، شاید به اجبار باشد، شاید به اختیار ، اما هرچه هست همین را میدانی که بی حوصله‌ای، تنهایی می‌خواهی تا فکر کنی، تا کمی به خودت بها داده باشی، تا در میان شلوغی‌های زندگی کسی را گم نکرده باشی، تا آدم‌های جدیدی را هم در همین میانه‌ها پیدا کنی. آدمی گاهی نیاز دارد که تنها باشد، یک تنهایی خودخواسته که بتواند از بعد آن خودش را بهتر میان دیگران پیدا کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 04 August 15 ، 17:57
notenevis ...