نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امید» ثبت شده است

میدانی؟ وقتی انسان تنها انتخابش در زندگی میشود قوی بودن، محکم ماندن بر سر تک تک خواسته ها و رویاهایش و مُصر بودن بر سر گرفتن سهمش از زندگی، تن میدهد به تلاش، به امیدواری، به قوی بودن و محکم و استوار ماندن بر سر تک به تک خواسته هایش... مثل درختی که چهار فصل سالش را دیده باشد،  گرمای تابستان چنان ریشه اش را تشنه کرده  که تمام برگ هایش رنگ رخساره شان زرد و سرخ شده  و رقصان رقصان خودشان را تا پاییز رسانیده اند...سرمای خزانش را چشیده و تمام وجودش از ریشه تا شاخه هایش لرزیده و از سرما ترسیده  اما استوار مانده باشد چرا که تنها چشم امیدش مانده در انتظار شکوفه های بهارش، سرسبزی برگانش و آخر قصه سرد خزانش... آدمی هم فصل های زندگیش را می چشد اما یکهو تصمیم میگیرد قوی تر شود، صبورتر شود و در انتظار بهار عمرش از لحظه های فصول مختلف لذت ببرد... به امید آن که همیشه آخر داستان خوب خواهد بود و اگر اکنون خوب نیست پس هنوز آخرش نیست...


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ 22 March 17 ، 20:57
notenevis ...

آدم ها بزرگ میشوند، بزرگتر و بزرگتر و این میان پوست کلفت تر میشوند هربار که زمین میخورند و بلند شدن را تجربه میکنند، هربار که سختی ها، دغدغه های ریز و درشتش بیشتر میشوند و گاهی بنابر مصلحت تنها پنهان کردنش را خوب تمرین میکنند... آدم ها بزرگتر میشوند، پخته تر میشوند، این میان صبورتر میشوند و اما این میان چیزی هست که اگر از بین برود هیچ کدام از این بزرگ شدن ها به هیچ دردی نمیخورد و آن هم امید است... امید... این امیدِ لامروت که به کجا ها که آدمی را نمی برد...

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ 17 November 16 ، 20:59
notenevis ...

در رابطه ات با بعضی آدم‌ها به آن جا میرسی که در کنارشان هم دلتنگشان میشوی، دلت میخواهد یک گوشه را پیدا کنی، کنارشان بنشینی و حال و روز خوبتان را هی مرور کنی، هی مرور کنی، ثانیه روی ثانیه بگذاری، آجربه آجر خاطراتت را روی هم بگذاری و چاردیواری امن رابطه ات را هی محکم ترش کنی، انقدری که هیچ زلزله ای نتواند خرابش کند، هچ طوفانی به آن اثر نکند...اما ته تمام این تلاش ها،دست اخر باز هم دلتنگی انگار و به گمانم این نهایت دوست داشتن است که نتوانی حتی با خودت تصورش را هم کنی که یک روز در زندگی هم نباشید...از یک جا در رابطه ات به جایی میرسی که خودت هم دیگر نمیدانی دقیقا کجا نشسته ای، روی قله یا ته دره یا هرجای دیگر از رابطه هستی، فقط همین را میدانی که دلتنگی و با هیچکس میل سخنت نیست.... 

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 09 June 16 ، 19:56
notenevis ...

داشتم فکر میکردم چرا خیلی از مردم با هم چشم توی چشم میشوند امابه هم لبخند نمیزنند، انگار یک مانعی پشت تمام صورت های عبوس باشد، یک جور کنترل کردن عضلات صورت برای حفظ پرستیژ انگار، امروز سعی میکردم به تمام آدم هایی که با آن ها در باشگاه روبرو میشوم لبخند بزنم، بعضی با لبخندجواب میدادندو بعضی اصلا محل نگذاشته یا رویشان را برمیگرداندند یاپاسخی نمیدانند.. برای من اما صورت آنها که جواب میدادند پراز انرژی مثبت بود. داشتم فکر میکردم چه شد که دست کودک درونمان را گرفتیم با خودمان بزرگش کردیم، خنده هایش را از او گرفتیم، مهربانیش را سرکوب کردیم و دیگر نخندیدیم، دیگر نگاهمان به هم مهربان نشد، نتوانستیم حس اعتماد و اطمینان را به هم القا کنیم وشادابی از ما گرفته شد. داشتم فکر میکردم کاش میشد  از ابتدا به آدم ها به جای این همه درس و تحصیل و کار و شغل وموفقیت ابتدا زنده نگه داشتن کودک درون را آموزش داد، مهربانی و عاطفه و اعتماد را یاد داد... اصلا برای شروع یاد بگیریم به آدم ها لبخند بزنیم، مطمئن باشید آنقدر انرژی مثبت میدهد که به امتحان کردنش می ارزد. 

#زندگی #لبخند #امید #مهربانی #روزهای_خوب 

#lifestyle #life #hope #smile #kindness #goodtimes #positiveoutlook #positivethoughts #positivelife

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 01 June 16 ، 14:12
notenevis ...

حس میکنم گاهی در تونل زمان جایی میان حال و آینده زمان را باید متوقف کنم، همان جا، همان لحظه ای که به یکی آنقدر احساس نزدیک بودن دارم که میتوانم از جزیی ترین، پیش پا افتاده ترین تا مهم ترین مسایل درون تودرتوی لایه های پنهان ذهنم صحبت کنم بی آن که قضاوت بشوم، بی آن که حس کنم درک نشده ام... انگار یکی مثل خودم اصلا عین خودم روبرویم نشسته باشد، انگار آینه خودم را ببینم، چیزی شبیه یک همزاد...  درست وقتی که با خودم فکر میکنم که روی این زمین هیچکس را نتوانم پیدا کنم که بتوانم از احساس لحظه ام همان طور که خودم حسش میکنم بگویم، انگار خدا تصمیم گرفته باشد نشان بدهد که تو هم همزاد داری، مثل خیلی های دیگر روی این کره خاکی...گاهی حس میکنم اگر لحظات را نتوانم متوقف کنم کاش لااقل بتوانم یک جایی میان همین تونل زمان نشانی، یادگاری، حسی یا هرچیز دیگری جا بگذارم تا بعدترها نفرات بعد از من از پیدا کردن همزادشان ناامید نشوند و بدانند روی این کره خاکی کسی را دارند که روح آن ها در او هم دمیده شده، آن وقت شاید آن آدم ها امیدوارتر جلو بروند تا بتوانند روزی همزادشان را پیدا کنند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 24 May 16 ، 12:22
notenevis ...

گاهی توی زندگی روزهایی پیش میاد که آدم فکر میکنه بدتر از اون دیگه نمیشه، بعدترها زمان بهت ثابت میکنه که بدتر از اون هم هست اما این تو هستی که روزبه روز،  ثانیه به ثانیه و لحظه به لحظت با یک ثانیه قبلت هم حتی میتونه متفاوت باشه و این اتفاقات هست که باعث میشه که قوی تر، محکم تر و استوارتر و روبه جلوتر پیش بری و بدونی که اون چیزی که تو رو نکشه قطعا ازتو یک موجود قوی تری میسازه. چیزی که توی زندگیت بهش احتیاج داری دقیقا... شاید واسه یه آدمی که به امید اعتیاد داره، مفهومی جز رسیدن توی زندگی بی معنی باشه و همین میشه که حتی اگر زمین خورد، خاکی شد و حتی سر زانوش زخم شد و لباساش هم پاره پوره شد، بلند میشه،  خودش رو می تکونه و یه نگاه به مسیر پیش روش میندازه و درست مثل دونده ای مطمئن به قهرمانی دوباره کفششو محکم میکنه و با یک ایمان و باور جدید  شروع به دویدن دنبال زندگی میکنه تا این بار خط پایانش از زندگی جلو افتاده باشه... گاهی با تمام وجود لازمه که اتفاقا آدم یه جاهایی از یه مسیرهایی نرسه، ناامید بشه به صورت مقطعی تا اتفاقات بهتری بیوفته و مسیرای جدیدتر و بهتری پیش پای خودش بذاره:) #success #hope #life #difficulty #lovely_life #artofliving

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 16 May 16 ، 18:36
notenevis ...

دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ 

ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ 

دانی که پس از عمر چه ماند باقی ؟

مهر است و محبت است و باقی همه هیچ

 

(مولوی)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 31 July 15 ، 20:31
notenevis ...

وقتی آدمی باشی که به امید اعتیاد داشته باشی، یا شاید بهتر باشد اینطور بگویم که وقتی آدمی باشی که همیشه از امیدوار بودنت هم لذت برده باشی و حتی وقت‌های که در اوج ناامیدی بوده‌ای، حتی وقت‌هایی که تنهاترین آدم روی زمین شده‌ای باز هم یک اشتیاق لطیف بدود زیر پوستت که خدایی هست آن بالا که مراقبت هست، که حواسش به تو هست حتی اگر حواست به او نباشد، و وقتی که بیشتر روزهایت چشمت را که صبح باز میکنی سرت را بالا بگیری و به خدایت بگویی مراقبم باش، کمی آرامش هم به زندگیت تزریق می‌شود. حتی اگر سردرگم ترین، بلاتکلیف‌ترین، گیج ترین آدم روی زمین شده باشی( که این روزها شده‌ام) و حتی اگر با برگشت به عقب و نگاه به پشت سرت و سه سال قبلی که به طور قطع به یقین بدترین روزها و سال‌های عمرت بوده‌اند، هی با خودت تکرار کنی که چرا نود و چهار هم اینطور شده است، باز هم خودت را نمی‌بازی، قوی باقی می‌مانی، استوار و محکم خودت را از چاله‌های روزمرگی میکشی بیرون،سعی میکنی  مثل همیشه دختر تنهای مستقلی باشی که خودش از پس زندگیش برمی ‌آید. راستش تمام تلاشم آن است که در سی سالگی بتوانم با افتخار سرم را بالا بگیرم و بگویم خوب بود، خوش گذشت تا بدین جای مسیر. هنوز نزدیک به پنج سال وقت دارم. آدمی کمالگرا، ایده آیده آل گرا، خیال پردازی مثل من تمام رویاهایش و آرزوهایش زا با تمام وجود باور دارد و برای رسیدن به تک تک آرزوهایش تمام تلاشش را می‌کند. همین.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 22 July 15 ، 06:23
notenevis ...

آدم ها هر چقدر هم که عجول باشند، هرچقدر کم طاقت باشند اما بالاخره یک جایی یاد میگیرند صبور شوند، که پای هر اتفاقی ناامید نشوند زود، که دست از تلاش برندارند و امیدشان دیر ناامید بشود... اما امان از آن روزی که یک "نا" بماند کنار "امید" و آن وقت هرچه واژه با بار معنایی مثبت جلوی چشمش ابهتش فرو ریخته میشود. صبر واژه ای میشود که خودش درد است، درمان میشود فقط معجزه ای که تمام حال خوبس را به او برگرداند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 28 June 15 ، 13:44
notenevis ...

دوستی وبلاگی که همیشه ایمیل ها و فیدبک هایش ندیده و نشناخته حالم را خوب میکند، ایمیل زده بود که وبلاگ قبلیم پرانرژی تر وشادتر بودم. یادآوری کرده بود که چقدر همیشه از چاله روزمرگی فرار کرده ام، چقدر همیشه به امید معتاد بودم، چقدر پرشور و پرنشاط و پرانرژی بودم و اما الان که وبلاگم را از بلاگفا منتقل کردم، وبلاگم شبیه ماتمکده شده.. با خودم فکر کردم حرف حساب جواب ندارد، راست میگفت چندروزی بود که حالم خوب نبود، که زندگی سخت گرفت و من در اوج ناامیدی وا دادم... با خودم فکر کردم روحیه جودی ابوت وارم کجا رفت؟! همین شد که من در تاریخ بیست و چهار خردادماه نود وچهار باز هم روحیه جودی وارم احیا شد و همان دختر شاد، پرانرژی، خیال پردازو رویاپرداز، خوشبین به آینده و پر از شور و نشاط شیطنت میشوم که گاهی بر سر رسیدن به خواسته هایش بد لجباز میشود و تا رسیدن به خواسته هایش تلاشش را میکند. شاید هم به نوعی روحیه اسکارلتی که تا همیشه منتظر یک معجزه بماند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 14 June 15 ، 19:01
notenevis ...