نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «لغات» ثبت شده است

گاهی هم میدانی دوستت دارد، میداند دوستش داری، همه چیز مشخص است، می‌ماند آن که ندانی چقدر دوستت دارد، بترسی که یک نفر پیدا بشود، که او را بیشتر از تو بخواهد، که آن وقتی که دلت از دستت رفته ، دل توی دلت نیست، مدام فکرت این بشود که چرا حرف کلام نشد، که چرا واژه‌ها تبدیل به احساس شده‌اند، که چرا جملات عاجز از بیان همه چیز شده‌اند...گاهی فقط همین حس دیوانه‌ات می‌کند که تو بیشتر دوستش داری یا او ! 


پ.ن: این روزها که میگذرند نوشته‌هایم بیشتر رنگ خیال و احساس گرفته اند.به گمانم بالاخره گرما بر من هم اثر کرده. فقط نمیدانم چرا آنقدر هوا گرم شده که در حال تبخیر شدن پست میگذارم و دست به دعایم برای فصل سرما!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 10 July 15 ، 10:00
notenevis ...

بعضی لغات بی آن که متوجه باشیم ابهت دارند. مثلا "رفت"، مثلا "برگشت" و چه تفاوتیست از زمین تا آسمان بین همین دو لغت کذایی که اگر رفتی چرا؟  و اگر برگشتی چرا؟ چه رفتن هایی که پشتش هزارذوق نهفته و چه رفتن ها که پشتش اشک واندوه دارد... چه برگشت هایی که از سفری دور ودراز باشد و چه برگشتی که از یک مسیر اشتباه...لغات ابهت خودشان را دارند و تو جه بخواهی چه نخواهی تنها به این ابهت همان معنایی را میدهی که میخواهی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 16 June 15 ، 20:28
notenevis ...