آرامشی از جنس خیر
خواب بودم، با اضطراب و استرس در حالی که خیس عرق شده بودم از خواب پریدم. حتی توان حرکت کردن نداشتم که بلند شوم آبی به سر و صورتم بزنم یا این که بخواهم حتی بطری آب کنار دستم را بردارم و کمی آب بخورم. فقط همین را یادم می آمد که در خواب با خودم نذر کردم که 6.6 درصد از حقوق ماه را به کودکان محک بدهم. تنها کاری که وقتی از خواب پریدم کردم این بود که حساب کنم که چقدر میشود و همان لحظه گوشی کنار دستم را بردارم و از اپلیکیشن تجارت بانک پرداخت کنم. کاری به خوابم نداشتم فقط خواستم دلم آرام بگیرد. اعتقادم آن است که هیچ کودکی نباید مریض بماند، تمام کودکان باید کودکی کنند، شاد باشند و صدای خنده ها شیطنتشان حس زندگی تزریق کند. در حد توانتان امتحان کنید. مطمئن هستم بعد از مدتی آرامشی بهتان میدهد که هم کودک درونتان حالش خوب بشود هم بالغ برونتان به آرامشی عمیق برسد.
پ.ن: شاید که آینده ازآن ما. شاید که روزی علت خوابای آشفته این روزام رو فهمیدم.