نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۹۲ مطلب در ژوئن ۲۰۱۵ ثبت شده است

به گمانم همه آدم ها یک روز یک جایی به آرامشی که باید دست پیدا کنند، همانجایی که جز عزیزترین ها نظر بقیه برایت بی اهمیت باشد، همانجا که دیگر برای خودت زندگی کنی و به حرف ها بی توجه ترین بشوی. همه آدم ها یک روز آنقدر انرژی مثبتی که باید را از همان ها که دوستشان دارد جذب میکند که تمام انرژی های منفی دیگران را دفع کند و این اتفاق دیر یا زود انکارناپذیر است که اگر اتفاق نیوفتد آدم، دیگر آدم نمیشود، یک آدم تحریک پذیر بی قرار عصبی میشود.



۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 21 June 15 ، 20:47
notenevis ...

عاشق زنی مشو که می‌خواند

که زیاد گوش می‌دهد

زنی که می‌نویسد

عاشق زنی مشو که فرهیخته است

افسونگر، وهم‌آگین، دیوانه

عاشق زنی مشو که می‌اندیشد

که می‌داند که داناست، که توانِ پرواز دارد

به زنی که خود را باور دارد

عاشق زنی مشو که هنگام عشق ورزیدن می‌خندد یا می‌گرید

که قادر است جسمش را به روح بدل کند

و از آن بیشتر عاشق شعر است

(اینان خطرناک‌ترین‌ها هستند)

و یا زنی که می‌تواند نیم ساعت مقابل یک نقاشی بایستد

و یا که توان زیستن بدون موسیقی را ندارد

زنی که از سیاست سر در می آورد

زنی که از بی عدالتی بیزار است 

عاشق زنی مشو که بازی های توپی و فوتبال را دوست دارد 

زنی که فارغ از ویژگی های صورت و پیکرش، زیباست 

عاشق زنی مشو که پُر، مفرح، هشیار، نافرمان و جواب‌ده است

که پیش نیاید که هرگز عاشق این چنین زنی شوی

چرا که وقتی عاشق زنی از این دست می‌شوی

که با تو بماند یا نه

که عاشق تو باشد یا نه

از این‌گونه زن، بازگشت به عقب ممکن نیست

هرگز

مارتا ریورا گاریدو
شاعر معاصر جمهوری دومینیکن

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 21 June 15 ، 17:49
notenevis ...

پیشه ام نقاشی است:
گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ، 
می فروشم به شما
تا به آواز شقایق که در آن زندانی است
دل تنهایی تان تازه شود
چه خیالی، چه خیالی، ...

شعر و نقاشى: سهراب سپهرى


سهراب سپهری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 21 June 15 ، 06:39
notenevis ...

پیوند رشته ها با من نیست
من هوای خودم را می نوشم
و در دور دست خودم ، تنها ، نشسته ام...

سهراب سپهرى

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 21 June 15 ، 06:37
notenevis ...

می‌شود عاشق آدم‌ها بود، در حالی که دورترین نقطه از آن‌ها ایستاده‌ای! می‌شود انسان بود، انسانیت داشت، اما در حوالی آدم‌ها، در نزدیکی آن‌ها زیاد قدم نزد، که نزدیک شدن زیاد به آدم‌ها درست مثل نزدیک شدن خورشید به زمین است، که اگر فاصله‌اش دورتر شود یخ میزند همه چیز، و اگر فاصله نزدیک‌تر شد همه چیز را به آتش می‌کشاند! می‌شود با آدم‌ها رفاقت کرد، با خنده‌شان مست شد، از آن‌ها انرژی گرفت، به آن‌ها امید داد، لبخند هدیه داد، اما، اما نمی‌شود که از حدی فراتر رفت و نزدیک شد که عواقبش هرچه شد با خودت هست...که اگر به کسی نزدیک شدی، اهلیش کردی، آن وقت نگهداری از گلت را باید با جان دل بپذیری، و الا باید به عشقت به آدم‌ها، به دوست داشتن آدم‌ها، به انسانیت شک کرد.



دور اما نزدیک

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 21 June 15 ، 06:02
notenevis ...

اگر قرار بود همه آدم ها ماندن بلد باشند، آن وقت دیگر فعل رفتنی صرف نمیشد، آن وقت قصه زندگی بدون فعل رفتن صرف میشد و زندگی رنگ معنا به خود نمیگرفت. زندگی یعنی صرف همه فعل ها کنار هم، یعنی "ماندن" را که صرف کردی در کنارش بتوانی "رفتن" را هم صرف کنی.زندگی یعنی همین که بدانی هر خزانی بهاری و هر تابستانی خنکای پاییزی را در پس خود دارد... زندگی یعنی پیدا کردن معنایش در میان خوشی و ناخوشی های آن...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 20 June 15 ، 16:53
notenevis ...
هرچقدر هم که بخواهی آدم ها را قضاوت نکنی، باز هم از یک جایی ناخواسته، ناخودآگاهانه قسمتی از وجودت سمت قضاوت آدم ها میرود، آن هم درست وقتی که درونت چیزی از جنس "احساس" زنده بشود، خواه حسادت باشد، خواه کینه، خواه منفعت طلبی، خواه خشم یا هرحس منفی دیگری. اما هرچه هست یک حس ناسالمیست که همه دچارش میشوند گاه و انکارناپذیر است و هرکسی نقضش کند یک جایی دارد خودش را گول میزند.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 20 June 15 ، 16:09
notenevis ...

گاهی با خودت فکر می‌کنی که نگذاری هیچ آدمی، هیچ رفیقی، یا حتی عزیزترینی بداند که چقدر دوستشان داری، از همان گاه‌هایی که این سوال برایت پیش می‌آید که آدم‌هایی که در قلبت از جایگاه ویژه برخوردارند، چقدر دوستت دارند؟ که کاش ندانند دوستشان داری، که کاش دور بشوی ازشان تا از آن‌ها آزمون دوری بگیری...گاهی هم دلت می‌خواهد خودت را برداری بروی در غارت، همان‌جا مدتی بمانی و آن وقت ببینی چه کسانی برای بیرون آوردنت تلاششان را می‌کنند، که اصلا کدامشان اولین نفر نامت را صدا می‌زند و سراغی از تو می‌گیرد...بعضی وقت‌ها هم آدم با خودش حساب و کتاب می‌کند، چرتکه می‌اندازد که نکند در زندگی ان‌هایی که برایش عزیزند، تکراری شود، زیادی شود، که دوست داشته بشود، که گرفتار احساسات متناقض نشود...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 19 June 15 ، 20:36
notenevis ...

آدمیست دیگر، گاهی هم دوست دارد یکی یک جای دنیا، یک زمانی همانطور که خودش نسبت به علایقش شور و هیجان دارد و دوستشان دارد، علاقه و شور و هیجان نشان بدهد، که آن وقت هیجانش دوبرابر بشود، که بداند تنها نیست، که حس کند علایقش قابل درکند، که مفهومشان برای خودش چندبرابر بشود  واعتمادبنفس برای ادامه مسیرش بگیرد. گمان می‌کنم هیچ چیز در این دنیا اندازه دوست داشتن یک آدم توسط فردی دیگر آن هم همانطوری که آدم خودش را دوست دارد و یا حتی بیشتر به او آرامش  واعتمادبنفس ادامه مسیر ندهد . اصلا همین که آدمی بتواند بی پروا کنار یک نفر بلند بلند فکر کند،همانطور که در خلوتش با خودش حرف می‌زند یعنی لذت همه عالم.غیر از این است؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 19 June 15 ، 20:24
notenevis ...

تبریک میگم به هممون. مرسی که والیبالیستامون باعث افتخار و غرور ملی هستن، مرسی که شادی آفرینن. حال امشب والیبالیستا خریدنی هست. ‫#‏ایران‬ ‫#‏آمریکا‬

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 19 June 15 ، 20:13
notenevis ...