نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۹۲ مطلب در ژوئن ۲۰۱۵ ثبت شده است

آدمی که دلتنگ است، منتظر است از زمان خوشش نمی‌آید، بد یمن‌ترین لغات همین گذر زمان است برایش.کلافه می‌شود، حالش دست خودش نیست. آدمی که در انتظار باشد با هر صدایی از جا می‌پرد، حوصله خودش را هم ندارد، چه رسد به دیگران، دلش سکوت و تنهایی می‌خواهد.  سربسر آدم‌های دلتنگ نباید گذاشت، باید درکشان کرد و تا می‌توانی حواست باشد که زمان برایش کمتر دیر بگذرد، که فراموش کند گاه به گاهی گذرزمان را .

دلتنگ


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 19 June 15 ، 20:09
notenevis ...

نمیشود که همه آدم های زندگیت را یک جور دوست داشته باشی، آدم خانواده اش را یک جپر دوست دارد، عشقش را یک جور و دوستانش را هم جور دیگر. دوست داشتن حدی نیست که بتوانی بگویی یکی را بیشتر از یکی دیگر دوست دارم، فقط نوع دوست داشتن ها جایگاه هرکسی را در قلبت مشخص میکند. جایی خواندم که هرمردی در زندگیش یک مادر میخواهد، یک خواهر، یک دختر و یک عشق که هرکدام نقشی که باید را برایش ایفا کنند و من به گمانم همین تفکیک است که به آدم ها بتواند کمک کند تا به وقتش احساساتشان را در قبال کسی که دوستش میدارند کنترل کنند تا درونشان کمتر دچار تضاد بشود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 18 June 15 ، 19:34
notenevis ...

خاصیت زمان آن است که وقتی آن را صرف کسانی که دوستشان داری میکنی، ایست نکند، انگار قلب تپنده اش تنها وقتی سرعت گیرد که به تو زیاد خوش بگذرد... انگار زمان هم بداند که چه اتفاقی افتاده باشد... اما امان از آن وقت هایی که در انتظاری، که دوری، که دلتنگی، آن وقت است که زمان هم لجباز میشود، دلتنگی میکند، نمیگذرد...نمیگذرد و انگار زمان هم همدردت بشود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 18 June 15 ، 19:31
notenevis ...

آدمیست دیگر، یک جایی یک نفر جوری احساساتش رو غلغلک می‌کند که تمام احساساتش همچون آب سردی می‌شود که تمام وجودت را یکهو بلرزاند، گوشه‌ای از دلت می‌لرزد، قاب نگاهت آنقدر متاثر از همین می‌شود که دیگر نتوانی در چشمانش نگاه کنی، نم اشکی در چشمانت می‌نشیند، هیجاناتت غیرقابل کنترل می‌شوند و یکهو دلت می‌خواهد هرچه فریادست را بر سرش خالی کنی...همین‌جاست که تفاوت می‌کنند آدم‌ها، که بلد باشند احساساتشان را مدیریت کنندف هیجانات را کنترل کنند، که بدانی هر حرفت در لحظه می‌تواند حکم مثقالی طلای داشته باشد که ارزان نفروشیش و به وقتش حرف‌هایت را بزنی...گاهی لازم است آدم سکوت کند، شاید یک لیوان آب خوردی و حالت روبراه شد، شاید یک دقیقه سکوت حالت را بهتر کرد، شاید توانستی کنترل همه چیز را به دست بگیری...گاهی فقط یک دم تنفس عمیق لازم می‌شود و بس.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 17 June 15 ، 14:39
notenevis ...

این که اولین ماموریت کاریت را بروی و موفقیت آمیز پیش برود همه چیز یک طرف و آن که یک نفر در این عالم باشد که در کارت تو را تشویق کند، انگیزه‌ات بشود، حالت را خوب کند هم یک طرف.آدمیست دیگر حال خوبش را با هیچ چیز دلش نمی‌خواهد عوض کند.همین که از صبح تا به الان حالم خوب است یعنی همه چیز.بقیه اش هیچ مهم نیست.فقط بگویم روز خوبی بود.همین. لبخندی میزنم و به همین یک لبخند اکتفا میکنم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 17 June 15 ، 13:02
notenevis ...

بعضی لغات بی آن که متوجه باشیم ابهت دارند. مثلا "رفت"، مثلا "برگشت" و چه تفاوتیست از زمین تا آسمان بین همین دو لغت کذایی که اگر رفتی چرا؟  و اگر برگشتی چرا؟ چه رفتن هایی که پشتش هزارذوق نهفته و چه رفتن ها که پشتش اشک واندوه دارد... چه برگشت هایی که از سفری دور ودراز باشد و چه برگشتی که از یک مسیر اشتباه...لغات ابهت خودشان را دارند و تو جه بخواهی چه نخواهی تنها به این ابهت همان معنایی را میدهی که میخواهی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 16 June 15 ، 20:28
notenevis ...

آدمی که عاشق است را نمی‌شود راهنماییش کرد، نمیشود نصیحتش کرد که دست بردار، نکن ، عاشق نباش...آدمی که عاشق است تنها یک سره معشوقش را می‌بیند، تمام خواب و خیالش همان است که هست، عیب‌ها را نمی‌بیند، در جای مجنون نشسته عیوب لیلی‌اش را هم حسن می‌بیند. آدمی که عاشق است را باید رها کرد، باید گذاشت تا عاشقی کند، تا می‌تواند بی‌قراری کند، شب‌ها از داغ دلتنگی خواب به چشمش نیاید، شاید یک روز همه اشتباه کرده باشند، شاید هم یک روز رسید، خدا را چه دیدی، شاید همه عالم و آدم اشتباه کرده باشند و به وصال رسید...باید گذاشت که یک بار تا ته همه چیز را برود، آن وقت اگر نرسید، اگر شکست خورد آن وقت خودش می‌فهمد عاشقی هیچ نیست جزیک رسوایی که نامش می‌ماند، آن وقت بزرگ می‌شود، یاد می‌گیرد پای هر رابطه‌ای نماند، یاد می‌گیرد هیچکس ارزش تحقیر شدن و عزت نفس برباد رفته‌اش را ندارد.یک دور تا ته همه چیز رفتن می‌ارزد که بداند هیچ‌کس مایملک هیچ‌کس نیست و عشق یعنی رها بودن، آزادی  و نه در بند بودن و اسارت.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 15 June 15 ، 05:38
notenevis ...

دوستی وبلاگی که همیشه ایمیل ها و فیدبک هایش ندیده و نشناخته حالم را خوب میکند، ایمیل زده بود که وبلاگ قبلیم پرانرژی تر وشادتر بودم. یادآوری کرده بود که چقدر همیشه از چاله روزمرگی فرار کرده ام، چقدر همیشه به امید معتاد بودم، چقدر پرشور و پرنشاط و پرانرژی بودم و اما الان که وبلاگم را از بلاگفا منتقل کردم، وبلاگم شبیه ماتمکده شده.. با خودم فکر کردم حرف حساب جواب ندارد، راست میگفت چندروزی بود که حالم خوب نبود، که زندگی سخت گرفت و من در اوج ناامیدی وا دادم... با خودم فکر کردم روحیه جودی ابوت وارم کجا رفت؟! همین شد که من در تاریخ بیست و چهار خردادماه نود وچهار باز هم روحیه جودی وارم احیا شد و همان دختر شاد، پرانرژی، خیال پردازو رویاپرداز، خوشبین به آینده و پر از شور و نشاط شیطنت میشوم که گاهی بر سر رسیدن به خواسته هایش بد لجباز میشود و تا رسیدن به خواسته هایش تلاشش را میکند. شاید هم به نوعی روحیه اسکارلتی که تا همیشه منتظر یک معجزه بماند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 14 June 15 ، 19:01
notenevis ...

به گمانم همین که یکی از نشانه های بلوغ آن است که در اوج دعوا هم بتوانی مراقب باشی صدایت از حد معمولی بالاتر نرود، زبانت  چاقوی تیز برنده نشود و آرامش درونت حفظ بشود. راستش همین که آدم بتواند با دیگران جوری رفتار کند که قابل احترام بودنش را با رفتارهای خودش به آن ها بقبولاند یعنی به نوعی بلوغ رفتاری رسیده. قدیمی ترها می گویند که احترام هرکسی دست خودش هست، به گمانم روزی که به این حرف رسیدی همان روز یعنی بزرگ شده ای!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 14 June 15 ، 18:49
notenevis ...

حرف حساب! 

اﮔﺮ ﺑﺎ ﻫﻤﻴﺪ ﻓﻘﻂ ﭼﻮﻥ ﭼﺎﺭﻩﻯ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﻧﺪﺍﺭﻳﺪ، ﺑﻴﭽﺎﺭﻩﺍﻳﺪ. ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﻫﻤﻴﺪ ﻓﻘﻂ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﻫﻢ

ﻋﺎﺩﺕ ﻛﺮﺩﻩﺍﻳﺪ، ﺩﻝﻣﺮﺩﻩﺍﻳﺪ. ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﻫﻤﻴﺪ ﻓﻘﻂ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﻧﻴﺎﺯ ﺩﺍﺭﻳﺪ، ﻛﺎﺳﺒﻜﺎﺭﻳﺪ. ﺍﮔﺮ ﺑﺎ

ﻫﻤﻴﺪ ﭼﻮﻥ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻳﺪ، ﻫﻨﻮﺯ ﺟﻮﺍﻧﻴﺪ ﻭ ﺧﻮﺵﺍﻗﺒﺎﻟﻴﺪ ﻭ ﺯﻧﺪﻩﺍﻳﺪ. ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﻫﻤﻴﺪ

ﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻥﺗﺎﻥ «ﭼﻮﻥ » ﻯ ﻧﺪﺍﺭﺩ - ﻭ ﭼﻪ ﻣﻰﺩﺍﻧﻴﺪ ﺩﮔﺮ ﭼﻮﻥ ﺷﺪ، ﻛﻪ ﭼﻮﻥ ﻏﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ

ﺑﻰﭼﻮﻥ - ﭘﺲ ﻋﺎﺷﻘﻴﺪ. ﻭ ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻛﻪ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻋﺸﻖ ﺳﻨﮕﻴﻦ ﺍﺳﺖ؛ ﻭ ﭼﻮﻥ ﻭ ﭼﺮﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ.


از صفحه Hosein Vi

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 14 June 15 ، 16:25
notenevis ...