آدم های زیادی را در زندگی دوست داری، آدم های زیادی هستند که برایت عزیز میشوند، حوالی لحظات زندگیت درست آن جا که مسیر منحرف شده و دست خالی مانده ای قدم میزنند و تنهایت نمیگذارند، اما تنها یک نفر هست که میتواند تورا به حرف آورد آن گونه که دیگران نتوانستند، یک نفر که بلند بلند پیش او از افکارت سخن به میان می آوری بی آن که ترسی از قضاوت داشته باشی، گاهی هم یکی که تورا آنقدر خوب شناخته است که تورا با خود یکی بیند و غمت غم او و شادیت شادی او به حساب آید. آن یک نفر یا بهترین رفیقت است که در آن لحظات اولویت هایش به او اجازه داده اند کنارت باشد، یا روان درمانت و یا همان نیمه ای که یا پیدا شده یا هنوز گمشده باقی مانده است.