نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۵۱ مطلب در نوامبر ۲۰۱۷ ثبت شده است

از باب احساسیش آن است که تو از او خوشت می آید و او از تو خوشش نمی آید، یا او از تو خوشش می آید و تو خوشت نیامده، آنقدر این وسط آن که علاقمندتر است محبت میکند، آنقدر مهربانی نثار دیگری میکند تا دلی بدست آرد، اما قاعده اش آن است که آدم ها از مورد توجه قرارگرفتن خوششان می آید، خواسته ناخواسته وارد یک بازی میشوند که کم از شطرنج ندارد و قواعد بازی جوری معمولا ورق میخورد که شخصی که این میان تمام محبتش را چون سربازانش علم کرده برای دفاع از پادشاهی قلب و دلش دست آخر طی یک حرکت کیش و مات میشود و قلعه مهرو محبتش فرو می پاشد. منطقیش آن است که دودوتا چهارتا و اگر حس کردی محبتی بیش از آن چه که یک نفر لایقش هست نثار کردی،  تمامش را جمع کنیو متمرکز بشوی روی زندگی خودت و اهدافت و نثار مهربانیت همچون بارانی بر سر تمام کسانی که لایقت هستند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 30 November 17 ، 21:17
notenevis ...

میدانی سرنوشت خودش حسودترین است در زندگی... همین است که گاهی با خودم تکرار میکنم که از افکارم، رویاهایم، آرزوها  ونقشه هایم در زندگی بلندبلند با کسی حرف نزنم که مبادا روزگار بشنود، مبادا سرنوشت بویی ببرد که دارم برای شادی هایم نقشه میکشم...همین است که گاهی با خودم زیر لب میگویم نه از شادی هایت زیاد شاد شو و نه از غم هایت زیادی ناراحت که سرنوشت با زندگیت همانی میکند که نباید...گاهی با خودم فکر میکنم باید کمی خوددار بود، محافظه کار و زیرک در قبال اتفاقات خوب و بد زندگی که اگر زیادی هم سطحی و سرخوشانه در قبالش رفتار کنی، آن وقت همه چیز نقش بر آب میشود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 30 November 17 ، 10:46
notenevis ...

وقتی یکی را در زندگی دوست داری، حاضر به آزار دیدنش نیستی و  همانقدری که آزار ندیدن خودت در زندگی مهم است انگار اذیت نشدنش مهم بشود...اینطور است که تاب و توان ناراحت بودنش را در هر صورتی نداری...فرق نمیکند از عزیزترینانت باشد یا عشقت  یا رفیقی که فرسنگ ها دوراز تو نفس میکشد...عزیز بودن آدم ها ، برایت مسوولیتی میسازد که کنارشان باشی، کنارشان بمانی بی آن که اذیت شدنشان را از نزدیک ببینی...باید مراقب آن بود که چه کسانی در زندگیت عزیزترینت میشوند که هرچه عزیزتر، مسوولیتت سنگین تر....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 30 November 17 ، 10:43
notenevis ...

میدانی بهترین کار آن است نبض ماشین زمان زندگیت را خودت در دست بگیری، متوقفش کنی در زمان حال و جاری سازی تمام حس و حالت را در همان زمانی که میتواند بهترین ها را برایت رقم بزند...نه در گذشته ای و نه در آینده که در حالی زندگی میکنی که در آن میشود عاشق بود، رفیق ماند، لذت برد یا که حتی غمگین بود، اشک ریخت و ... هرچه حس و حال و هیجان و شور و اشتیاق است را میشود در همین زمان گذاشت و گذشت...تمام تلاشت را بکنی و نه به لحظه ای قبل بیاندیشی و نه لحظه ای بعد که تنها از لحظه لحظه ی مسیری که برایش رویاپردازی ها کرده ای، نقشه کشیده ای  و شروعش کرده لذت کافی و  وافی را ببری...به گمانم که بهترین کار ممکن همین باشد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 30 November 17 ، 10:37
notenevis ...

بزن بیرون ببین فصلای سالو ، بهارو تیر و مردادش مهم نیست

پُر از زیباییه ذات طبیعت، تگرگ و باد و بورانش مهم نیست

برو از کوچه های شب گذر کن ببین تنهایی ام دنیایی داره

خدا همراه شبگردای تنهاست محاله که تورو تنها بذاره

بزن بیرون همون وقتای تلخی که دردات گُر میگیرن توی سینه

نذار یادت بره دنیا دو روزه، نذار غصه توی قلبت بشینه

بزن بیرون بدون عقل و منطق یه کم دیوونگی خوبه همیشه

تموم زندگی قد یه لحظه ست نگو فردا و پس فردا چی میشه

بزن بیرون ببین فصلای سالو ، بهارو تیر و مردادش مهم نیست

پُر از زیباییه ذات طبیعت، تگرگ و باد و بورانش مهم نیست

برو از کوچه های شب گذر کن ببین تنهایی ام دنیایی داره

خدا همراه شبگردای تنهاست محاله که تورو تنها بذاره

♫♫♫♫


دانلود آهنگ طبیعت سیاوش قمیشی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 29 November 17 ، 09:18
notenevis ...

تو همون ستاره بودی که به من راهو نشون داد

سرنوشت من تو بودی که مسیرم به تو افتاد

رو به بیراهه میرفتم اگه تو نمیرسیدی

اگه از اون طرف شب تنهاییمو نمیدیدی

این تو بودی که شنیدی هق هق بی کسیامو

تو به جون و دل خریدی همه دلواپسیامو

اگه تو نبودی امروز از نفس افتاده بودم

خاطرات فرداهامو دست دیروز داده بودم

با تو میدونم که دیگه نمیرم رو به تباهی

دیگه راهو اشتباهی نمیرم سمت سیاهی

این تو بودی که شنیدی هق هق بی کسیامو

تو به جون و دل خریدی همه دلواپسیامو

اگه تو نبودی امروز از نفس افتاده بودم

خاطرات فرداهامو دست دیروز داده بودم

با تو میدونم که دیگه نمیرم رو به تباهی

دیگه راهو اشتباهی نمیرم سمت سیاهی


دانلود آهنگ ستاره سیاوش قمیشی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 29 November 17 ، 09:13
notenevis ...

سن و سالی از او گذشته بود. بین تمام حسرت هایش تنها همین باقی مانده بود که چرا هرگز نفهمیده که طلوع خورشید از غروبش زیباتر است، من اما ساکت و آرام در خیالم فرو رفته بودم و تمام طلوع های آفتابی را با خودم به یاد آورده بودم که از خیال تو خواب از من دریغ شد، یادم به تمام آن روزها افتاد که آفتاب را که دیدم،  خورشید که خودش را به من نشان داد، کتابم را زمین گذاشتم و فارغ از یادتو در زمستانی سرد آرام زیر پتویم خزیدم و در سکوتی سرد کنار گرمای بخاری خوابم برد، بعد با خودم فکر کردم غروب اما مفهومش دلتنگیست، سرخیش رنگ چشمان عاشقو زردیش رنگ رخسارش هست، هرچه هست بی قراریش آشکارتر است، همه می بینندش، رسوا میکند آدم را، عاقبت نگاهش کردم و سری تکان دادم و گفتم حق با شماست، طلوعش به از غروبش، من تسلیم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 November 17 ، 16:41
notenevis ...

من را همچون تک تک آدمهای دور و بر خودت نگاه کن!همه ی دل نگرانی هایم مثل تمامی زنهایی است که تو میشناسی، شاید کمتر، شاید بیشتر.دل نگرانی هایی که گاهی مرا تا سر حد بیخود شدن میبرد و گاهی هم باز نمیگرداند. از نبودنت می ترسم.از بودنت دلهره دارم و باز هم میمانم میان بودن و نبودن تو،ای کاش میشد لیلی ات باشم... 


"بگذار لیلی ت باشم __ شهرزاد مشیری"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 November 17 ، 16:39
notenevis ...

گفت برمی‌گردم،

و رفت،

و همه‌ی پُل‌های پشتِ‌سرش را ویران کرد.

همه می‌دانستند دیگر باز نمی‌گردد،

اما بازگشت

بی‌هیچ پُلی در راه،

او مسیرِ مخفیِ بادها را می‌دانست.

قصه‌گوی پروانه‌ها

برای ما از فهمِ فیل وُ

صبوریِ شتر سخن می‌گفت.

چیزها دیده بود به راه وُ

چیزها شنیده بود به خواب.

او گفت:

اشتباه می‌کنند بعضی‌ها

که اشتباه نمی‌کنند!

باید راه افتاد،

مثل رودها که بعضی به دریا می‌رسند

بعضی هم به دریا نمی‌رسند.

رفتن، هیچ ربطی به رسیدن ندارد!


سیدعلی صالحی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 25 November 17 ، 12:11
notenevis ...

ﻣﻦ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﻱ ﺳﺎﻳﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﻲ

ﻧﻮﻳﺴﻢ ﻛﻪ ﺟﻠﻮ ﭼﺮﺍﻍ ﺑﻪ ﺩﻳﻮﺍﺭ

ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ،ﺑﺎﻳﺪ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻬﺶ

ﻣﻌﺮﻓﻲ ﺑﻜﻨﻢ!

ﺑﻮﻑ ﻛﻮﺭ

صادق هدایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 25 November 17 ، 12:10
notenevis ...