نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

نوت نویس

جایی برای خالی کردن آن چه در ذهنم می گذرد ...

۱۴۸۲ مطلب توسط «notenevis ...» ثبت شده است

راستش این که یک دختر در روند افکارش به این نتیجه برسه که آیا آی کیو یا ای کیو (هوش شناختی یا هوش هیجانی) با احساس تنهایی آدما رابطه داره یا نه هم از جمله عجایب که نباشه ولی خب شاید براتون جالب باشه.اینجوری بگم که داشتم فکر میکردم که آیا واقعا رابطه ای هست بین تنهایی و هوش، فلذا رفتم گوگل کردم و در مرحله اول خب باید بگم که در طبقه بندی افراد از نظر هوش شناختی نتایج این بود که : طبقه بندی هوش : نابغه 180 به بالا، تیزهوش 180- 140،پرهوش 140-120،باهوش 120- 110،طبیعی 110- 90،پایینترازمتوسط 90- 80 . بعدش رفتم سراغ هوش هیجانی و درباره اونم یه سرچ زدم که نتایج جالبی گرفتم : هوش هیجانی یعنی توانایی مهار عواطف و تعادل برقرار کردن بین احساسات و منطق، به طوری که ما را به حداکثر خوشبختی برساند، هوش هیجانی از چهار مهارت اصلی تشکیل می‌شود: ۱) خودآگاهی ۲) خود- مدیریتی ۳) آگاهی اجتماعی ۴) مدیریت رابطه . لاونیس ( 2005 )دریافت که هوش هیجانی بالابا سلامت عمومی بالا همبسته است و با نوشیدن الکل و کشیدن سیگار ( رفتارهای خطرآفرین )رابطه منفی دارد ، هوش هیجانی با رضایت از زندگی و کیفیت زندگی و تعاملات روابط اجتماعی رابطه مثبت و با احساس تنهایی و افسردگی رابطه منفی دارد( شوت و همکاران) ،افرادی که احساسات خودرا تشخیص می دهندو به گونه موثرتری تجربه هیجانی خودرا تنظیم می کننددر سازش با تجربه های منفی زندگی موفقیت بیشتری دارند ، و حالا این که هیجان چی هست اصلا : هیجان حالت هشیاری یا خودآگاهی است که در آن مفاهیمی مانند شادی، غم، ترس نفرت یا علاقه تجربه می شود. بعدش به یه نتایج جالب دیگه هم رسیدم که اونم خیلی جالب بود : 

جک بلوک، از دانشگاه کالیفرنیا افراد را برحسب جنسیت، هوش شناختی و هوش هیجانی به چهار دسته تقسیم می‌کند.

مردانی با هوش شناختی بالا:

این مردان از روی توانایی‌های گسترده ذهنی‌شان مورد شناسایی قرار می‌گیرند. چنین افرادی جاه‌طلب، منتقد، لجوج و دارای توانایی‌های بالا در حل مسائل ذهنی می‌باشند. اما به دلیل هوش هیجانی پایین کمرو، فروتن، نازک نارنجی، از روابط جنسی خود رضایت ندارند، و از نظر احساسی سرد و بی‌عاطفه‌اند.

مردان با هوش هیجانی بالا:

چنین مردانی در روابط اجتماعی، متعادل، شاد و سرزنده‌اند، ظرفیت بالایی برای تعهد و سرسپردگی برای مردم یا اهداف خود دارند، مسئولیت‌پذیر، دلسوز و با ملاحظه‌اند. چنین افرادی با خود، دیگران و اجتماع احساس راحتی می‌کنند.

زنانی با هوش شناختی بالا:

این افراد از اعتماد به نفس بالایی برخوردارند و در بیان موضوعات عقلانی و اندیشه‌های خود فصاحت کافی دارند، دارای علایق روشنفکرانه زیادی هستند، آنها درونگرا، مستعد نگرانی، فکر و خیال و احساس گناه هستند، در برابر احساس خشم خود تامل می‌کنند و معمولا آنرا غیر مستقیم ابراز می‌کنند.

زنانی با هوش هیجانی بالا:

این زنان دوست دارند احساساتشان را مستقیما بیان کنند، راجع به خود مثبت فکر می‌کنند و مانند مردان هم‌گروه خود اجتماعی و گروه‌گرا هستند، شاد و آسوده خیالند و به ندرت احساس نگرانی و گناه می‌کنند.

به عقیده جک بلوک، فردی که از نظر هوشبهر بالاست اما فاقد هوش هیجانی کافی است، تقریبا کاریکاتوری از یک آدم خردمند است. نهایتا اینکه افرادی که دارای هوش‌بهر بالا و هوش هیجانی بسیار ضعیف و یا برعکس باشند نادرند. یعنی بسیاری از افراد از هوش شناختی و هوش هیجانی بالا تواما برخوردارند (حاج‌زاده، 1380).

در کل به این نتیجه رسیدم که هوش هیجانی آدما و هوش شناختیشون در کل میتونه روی احساس تنهایی تا حدی موثر باشه اما خب رابطه ای بین این دو وجود نداره او اون احساس تنهایی هم میتونه بیشتر برگرده به هوش هیجانی که البته این جنبه از هوش هم تا حدیش شاید برگرده به ژنتیک اما بیشتر از اون اکتسابی هست.در دسته بندیا به این نتیجه رسیدم ککه خودم به شخصه در دسته بندی پرهوش از نظر هوش شناختی قرار گرفتم که البته هوش هیجانی بالایی هم دارم و این برام واقعا جالب انگیز بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 14 August 18 ، 12:09
notenevis ...

کاش بلد باشیم زندگی را در لحظه اش درک کنیم و بی توجه به آن گذر کنیم از کوچه های ناملایماتش، از ناخوش احوالی هایش.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 12 August 18 ، 21:42
notenevis ...

آن جا هست که شهرام ناظری با تمام وجودش فریاد میزند، "عشق انده و حسرت است و زاریست، عاشق نشوید اگر توانید." آدم حتی هوس هم نمیکند که عاشق بشود از بس که می کوبد گریه و حسرت و آه و اندوهش را بر فرق سرت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 12 August 18 ، 21:42
notenevis ...

آدم های گذشته زندگی را باید جایی در گذشته ها رهایشان کرد و هرگز به حالت آن ها را راه ندهی. میدانی؟ آدم ها به مرور زمان بزرگتر میشوند، به گمان خودشان خیلی تغییر کرده اند، اما چیزی که درون آدم هاست عوض نمیشود، فقط دایره لغاتی آدم ها گاه بیشتر میشود  وبهتر میتوانند قانعت کنند، اما گاه دلایل حذفشان همچنان به قوت خودش باقیست. دست از انکار اشتباهات آدم ها برداریم و اگر کسی جایی در حال زندگیمان ندارد، به زور او را نخواهیم جا بدهیم.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 12 August 18 ، 16:55
notenevis ...

 بعضی آدم ها با دلت کاری می‌کنند که یکهو خالی میشوی از آن ها، از خوبیشان، از بدیشان، خالی از عاطفه و خشم تنها یک آه میکشی و میگذاری و میروی. شاید گاه سخت ترین کار ممکن آن باشد که به دلت حالی کنی که بعضی آدم ها تنها از دور قشنگ می باشند  واز نزدیک هیچ جذابیتی درونشان نیست. شاید گاه عبور کردن از بعضی آدم ها سخت باشد، شاید یاد گرفتن آن که گاه در سکوت تمام حرف هایت را بزنی و تمام حرف هایت را کلام نکنی سخت باشد، اما لازم است که آدمی یاد بگیرد که گاه با رفتارهایش همه آن چه که باید را به زبان آورد و خودش و دیگری را معطل زندگی نکند و در رودربایستی خودش و احساسش نماند. گاه لازم است فاصله ات را آنقدر زیاد کنی که خاطرات خوب تبدیل به بد نشوند و بتوانی همه آن چه که هست را دست نخورده، زیبا و قشنگ نگاه داری و یک قدم روبه جلو بروی و درجا نزنی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 12 August 18 ، 16:47
notenevis ...

این روزها خیلی ها تکست می‌دهند، خیلی ها دلشان میخواهد مهاجرت کنند، خیلی ها خیلی سوال ها در ذهنشان هست که مدام میخواهند یکی را پیدا کنند که خارج از ایران زندگی میکند و سوالاتشان را بپرسند.حتی بعضی آدم ها میگویند یکی را دارند خارج از ایران که به آن ها قول داده است که حمایتشان کند. راستش با خودم فکر کردم پستی را بگذارم و کمی توضیحات بدهم از دید شخصی خودم. اگر تصمیم به رفتن از ایران گرفته اید، خوب بخوانید. یعنی چه؟ یعنی اولین منبعتان سایت سفارت کشور مقصد باشد و منابع آنلاین، دومین منبع فروم های فارسی و انگلیسی که همه از تجربیات خودشان نوشته اند باشد و بعد تکیه کنید به کسانی که خارج از ایران زندگی میکنند برای پرسیدن سوالات نهاییتان. راستش همه افرادی که خارج از ایران زندگی میکنند آنقدر درگیر زندگی شخصی خودشان می باشند که هرقدم اشتباه ممکن است براشان هزینه هنگفتی داشته باشد  ویا ضررو زیان جبران ناپذیر داشته باشد، بنابراین هیچ کس زیاد به کسی نمیتواند کمک کند و اگر هم کمکی کند در حدیست که بتوانی با محیط آشنا بشوی و ... و قاعدتا کسی نمیتواند حمایت مالیت کند. نکته دیگر آن است که اگر تصمیم به رفتن گرفته اید ، آگاهانه قدم بردارید. رفتن سخت است. تنهایی دارد، احساسات متفاوتی را تجربه خواهید کرد. ترس، یاس، احساس مرگ، احساس افسردگی و خیلی از احساساتی که در کشور خودت هرگز ممکن است تجربه اش نکرده ای. گاه حس میکی در یک بیابان بی آب و علفی که همه چیز در آن شبیه سراب است. باید تنها به خودت تکیه کنی، باید بدانی که تنها خودت هستی و خودت و هیچکس اینجا نمیتواند زیاد زیرپر و بالت را بگیرد. اگر تصمیم به رفتن گرفته اید، انقدر بخوانید و آگاهیتان را بالا ببرید که گاه حتی از بالا پایین کردن فروم ها حس کنید مچتان درد گرفته است، به حرف دیگران چندان استناد نکنید، و بدانید که اگر آگاهانه قدم بردارید هر دردی در آینده قابل تحمل تر است و کمتر توی صورتتان میخورد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 12 August 18 ، 16:40
notenevis ...

این شهر مرا جادو کرده است، با باران های بی امان گاه به گاهش، با آفتاب سوزان تابستانش، با آفتاب دلچسب بهاره اش و با ساختمان های زیبایی جادوییش که چون جادوگری مرا جادو کرده است. این شهر عجیب جادوگر قهاریست، در دامت می اندازد ، اسیرت میکند و چشم باز میکنی و میبینی لندن به نظرت زیباترین شهریست که تا به حال دیده ای.  لندن را دوست دارم. حتی اگر نامش وطنم نباشد!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 10 August 18 ، 14:14
notenevis ...

کم کم به این نتیجه میرسی که نمیشود که پیش تمام آدم‌ها بلند بلند فکر کرد، نمیشود که با همه آدم‌ها خودت باشی، چرا که بیشتر آدم‌ها تصویر خوبی از تورا دوست دارند که به آن‌ها حسی را بدهد که مقبول تو هستند. واقع‌گرایانه‌ که نگاه کنی میبینی که همیشه "خودت بودن" تنها یک شعار دلنشین است که آدم‌ها از آن زیاد استفاده می‌کنند اما در واقعیت این نیست. بعضی آدم‌ها جنبه ندارند، زیادی که خودت باشی، به همان تصویرت پناه می‌برند و آن‌وقت است که تلاشت برای بیرون کشاندنشان از تصاویر تنها بیشتر فرو می‌بردشان. همین‌‌جاست که تفاوت دوست با رفیق با رهگذران زندگی مشخص می‌شود که پیش هرکدام چگونه‌ای!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 10 August 18 ، 13:30
notenevis ...

اولین بار بود که عاشق می‌شد، اولین بار که قلبش برای یکی بیشتر می‌تپید، یک حس عجیب و غریب ، تمام وجودش سرشار از احساس انگار باشد،  اصلا انگار عقلی نباشد، دیوانه‌ای که یک سره عشق در چشمانش شعله میکشاند، بعد کم کم گوشه‌گیر شد، کم‌کم حوصله‌اش از ظرف دلش سر رفت، احساساتش سروی شد بلند که قدش از سقف اتاقش بالا زد، همان وقت‌ها بود که نرسیدنش آغاز شد. با خودش فکر می‌کرد رسیده‌است، اما احساساتش در آسمانی بالاتر از آسمان معشوقش بود. تمام که شد، عادت کرد، به رفت و آمد آدم‌ها، صبورتر شد، مهربان‌تر شد. فهمیده بود نه از رفتنی غمگین باید شد و نه از آمدنی زیاد ذوق کرد. اصلا همین از دست دادن بود که پخته‌اش کرده بود، همین تجربه باعث شده بود که قدر دوست داشتن را بهتر از عشق بداند. صبرش که جواب داد، یکی آمد با کلید قلبش. این بار قلبش دیگر از جا کنده نشد، بی‌قرار نشد، دیرتر عاشق شد، اما عاشق ماند ، دوست داشتنش ماندگار شد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ 06 August 18 ، 09:25
notenevis ...

بعضی آدم ها بلدند چه کنند. حالا این که منظور من از بلدند چیست، همین که میدانند که چطور از نقاط قوتشان جوری استفاده کنند که اصلا کسی ضعف درونشان نبیند، یا اصلا اینطورند که قدر داشته هاشان را خیلی خوب میدانند و چنان غرق داشته های مثبتشان هستند و از داشتنشان لذت میبرند که نداشته هایشان اصلا فراموش میشوند و به چشمشان نمی آید. آدم هایی که در چشم بقیه هم داراترین به نظر می آیند حتی اگر نسبت به تو چندهنر کمتر داشته باشند اما باز هم غلظت داشته هاشان آنقدری به چشم می آید که رقت انگیز کند ایده آل گرایی و کمال طلبی بیش از حدت را گاهی در نظرت. گاهی فکر میکنم که چقدر خوب میشود اگر به جای این همه تلاش برای رسیدن به نداشته هایی که شاید رسیدن بهشان باعث بشود همان داشته هایت را هم از دست بدهی، کمی هم لذت ببری و داشته هایت را مزه مزه کنی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 05 August 18 ، 19:36
notenevis ...